روزمره


اون روز ژاکلین تو تیمز برام نوشت میشه هر وقت تونستی به من زنگ بزنی؟ براش نوشتم که امروز تا ساعت فلان تو میتینگم، بعدش بهت زنگ می زنم.

ولی ژاکلین کلا تو کار فنی نیست. میدونستم کارش ربطی به موارد فنی نداره اصلا.

بعد از میتینگم زنگ زدم. گفت فلان روز قراره یه سری بچه مدرسه ای بیان شرکت ما و با شرکت آشنا بشن. می خوایم یه خانم از آی تی باشه که بگیم که رشته های فنی فقط مال مردا نیست و زنا هم می تونن و اینا. می تونی تو اون روز تو میتینگ ها باشی. گفتم باشه و واقعا هم خوشحال شدم که بهم همچین پیشنهادی داد. ولی واقعا برام سواله که کی از من به کی چی گفته که اینا این قدر رو من حساب می کنن؟!! این همه خانم تو این شرکت هست، این همه آلمانی هست، حتی این همه خارجی هست؛ چرا دقیقا منو انتخاب می کنن؟! میگم کیا هستن تو این میتینگا؟ میگه من (خودش یعنی؛ که شغلش کلا همین کارهای این مدلی و هماهنگی هاست)، فلانی از بخش منابع انسانی و تو!!

میتینگ ها البته کل روزه. یعنی قراره بچه ها یه روز کامل رو توی این شرکت بگذرونن و با راجع بهش سوال کنن و یاد بگیرن که توی شرکت چه کارایی انجام میشه. و لازم نیست البته که ما تمام روزو پیش بچه ها باشیم. میریم و میایم. بعضی وقتا ارائه هست، بعضی وقت ها پرسش و پاسخه، بعضی وقتاش فقط دور هم می شینیم و حرف می زنیم و بچه ها اگه سوالی داشته باشن می پرسن.

به نظرم تجربه ی جالبی باشه. اما خب فکر می کنم به اینم بستگی داره که بچه ها توی چه فازی باشن.

من بچه که بودم تو مدرسه، یادمه یه وقتایی کسی از بچه های سالای قبل میومد برامون صحبت می کرد راجع به اینکه رتبه ی کنکورش چند شده و چطوری درس خونده و چطوری المپیاد برنده شده و ... . بعد ماها واقعا سوالامون همه اش راجع به درس بود که چند ساعت درس می خوندی، چه روش هایی بیشتر بهت کمک کرد و ... .

یادمه یه بار که خودم آلمان بودم، رفته بودم ایران، هنوز همون اوایلش بود و منم دانشجوی دکترا بودم. میخواستم برم معلم زبانمو ببینم، گفت من فلان مدرسه ام. بیا مدرسه که برای بچه ها هم یه کمی صحبت کنی، بلکه اینا درسخون بشن. رفتم سر کلاس و یه کمی معلمم بهم گفت راجع به فلان چیز بگو و اینا. و گفتم. این وسط گوشیم زنگ خورد، در آوردم که قطعش کنم. یکی از بچه ها پرسید خانم مدل گوشیتون چیه؟!! بقیه شونم هر هر خندیدن. برام خیلی عجیب بود رفتارشون که چرا حواسشون جاییه که هیچ سودی براشون نداره!

حالا امیدوارم بتونم به این بچه ها کمک کنم و بچه ها واقعا علاقه مند باشن به کار فنی.

--

از جمله ی کسایی که جزو این بچه مدرسه ایاس، بچه ی مدیرعامل شرکته :).

--

برای ایران بلیت خریدیم. بلیتو اگر پنج شنبه می خریدیم (مدرسه تا جمعه اس)، خیلی ارزون تر بود. به مدرسه ی پسرمون زنگ زدم، به منشی گفتم میشه ما یه روز پسرمونو زودتر برداریم. گفت مشکلی نیست ولی کتبا بنویسین برای مدیر مدرسه. منم نوشتم ایمیلشو. ولی بلیتو خریدیم.

فرداش مدیر جواب داد و گفت نمیشه. منم زنگ زدم و به منشی گفتم خب چرا دیروز گفتی میشه که ما بلیتو بخریم؟ گفت خب من که گفتم کتبا بنویسین. شما باید صبر می کردین برای جواب مدیر. گفتم می خوام با مدیر صحبت کنم. برام وصل کرد و باهاش صحبت کردم ولی گفت نمیشه. باید حتما تا روز آخر بیاد. مجبور شدیم تقریبا 200 یوروی دیگه بدیم و بلیتو یه روز بندازیم عقب.

تو آلمان بدون رضایت مدرسه، نمی تونین بچه رو از کشور خارج کنین. اگه یه روز زودتر بخواین برین، باید تو فرودگاه نامه نشون بدین که مدرسه گفته اکیه.

البته؛ خیلی از مدرسه ها همکاری می کنن ها. من از خیلی ها شنیده ام که حتی بیشتر از یه روز زودتر میبرن بچه هاشونو. ولی خب مدیر مدرسه ی پسرمون گفت من این کارو نمی کنم.

--

امروز میتینگ سالانه ام بود با معلم پسرمون. خیلی ازش راضی بود و گفت همه چیش اکیه. ولی فقط یکی از معلماش بود. معلم اصلیشون که معلم آلمانیشونه، از بعد از کریسمس تقریبا دیگه نیومده و تا آخر سال هم دیگه نمیاد. میگم خب از سال بعد میاد؟! میگه برنامه اینه که بیاد. میگم و اگه نیومد؟ میگه باید هنوز براش برنامه ریزی کنیم.

نمی دونم چه بیماری ای داره بنده خدا، ولی خیلی وقته نیست دیگه. فعلا که معلم جایگزین دارن.

--

اون روز یکی از مادرا توی گروه والدین نوشت که الان که خیلی وقته معلم نیست، به نظر من یه میتینگ بذاریم با مدرسه و در مورد این موضوع برای همه مون توضیح بدن که ما تک تک، هر کدوم توی 15 دقیقه خودمون یه بار نپرسیم که خانم فلانی تا کی نیست و کی میاد و برنامه چیه. بقیه هم اومدن گفتن ما موافقیم.

اون خانمی که عضو انجمن اولیا و مربیانه، گفت من اینو میگم بهشون.

یکی دو روز بعد اومد گفت من گفته ام، گفتن ما تو سال فقط یه بار میتینگ داریم با والدین و میتینگ دومی نمیذاریم براتون، چون برای بقیه ی کلاس ها هم نداریم!!

--

یه بار تو خونه ی مامان شایان اینا بودیم. گفت این آلمانی ها فقط براشون قانون مهمه. اصلا وجدان و اینا براشون تعریف نشده. هر چیزی که قانون بهشون اجازه بده رو انجام میدن، چه اون کار اخلاقی باشه، چه نباشه. من اون موقع گفتم نه، بالاخره همه جا همه جور آدم هست. اما راستش، کم کم به مرور زمان، فهمیدم درست میگه متاسفانه. الانم نمیگم اکثریت این طورین ها، ولی واقعا تعداد قابل توجهیشون این جورین.

مثلا سر همین قضیه ی اینکه طرف میگه ما طبق قانونمون یه بار تو سال میتینگ داریم برای خانواده ها و اینو دو بارش نمی کنیم، طرف به این فکر نمی کنه که خب شرایط همه ی کلاسا هم این جوری نیست که معلمشون چند ماه نیومده باشه.

یا مثلا اگه مدیر میذاشت ما بچه رو یه روز زودتر ببریم و همکاری می کرد، چه اتفاقی میفتاد؟ درسته که قانونه که تا فلان روز بچه ها مدرسه باشن، ولی خب وقتی بچه درساشو می خونه و از نظر اخلاقی هم معلمش همه جوره ازش راضیه و یکی از بهترین بچه های کلاسشونه، آیا واقعا یک روز در سال همکاری کردن باهاش خیلی سخت بود؟

ولی خب این جورین دیگه. و چون قانونه، آدم نمی تونه ازشون متوقع باشه.

اما همین مسئولا، موقع انجمن اولیا و مربیان که میشه هزار جور التماس و خواهش میکنن که لطفا به مدرسه کمک کنین و پول بدین و پول که میدین برای بچه های خودتون میدین و ممنون که درک می کنین و از این حرفا. ما هم اگه بخوایم مثل خودشون رفتار کنیم، باید بگیم قانونا ما وظیفه ای نداریم که پول بدیم و به ما چه. ولی خب برای من واقعا سخته این مدلی بودن.

--

من و همسر داشتیم آینه ی سرویس پایینو وصل می کردیم، سرویس درست رو به روی اتاق لباسشوییه. پسرمون رفت سرویس بالا و اومد پایین. من می دونستم که ده دقیقه پیشم رفته بود دستشویی. با خودم گفتم ازش بپرسم، ببینم همه چی اکیه یا نه. سرمو آوردم بیرون از سرویس، دیدم از قضا دقیقا جلوی سرویسه و داره سرک می کشه که بره توی اتاق لباسشویی، بهش میگم همه چی اکیه مامان؟

تو کسری از ثانیه، انگاری که اجی مجی لاترجی کرده باشه، از لای کمر شلوارش یه شورت درآورده، گرفته جلوی صورتم، میگه اممم اممم من رفتم دستشویی، شورتم خیس شد، می خواستم بندازم تو لباس کثیفا، فقط خیس شده ها، آب ریخته . در حالی که سعی می کردم نترکم از خنده گفتم خب باشه! برو بنداز.

قشنگ از اون صحنه ها بود که کاش دوربین مدار بسته داشتیم، برا یه عمر سیو شده بود .


نظرات 4 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 9 اردیبهشت 1403 ساعت 15:09

سلام
پروازهای کشورهای عربی معمولا گرانتره هستن. ترکیش و لوفت‌هانزا رو چک کردین؟
مسئولیت پذیری، انجام دادن کارها سر وقت، وقت شناسی، کمک به بقیه، اطلاعات خوبی و کافی که در مورد کارتون دارید و خیلی چیزهای دیگه باعث شده که بیشتر از بقیه بتونن روی شما حساب کنن.

سلام،
والا همیشه همین طور میگن. ولی ما که هر وقت چک کردیم، دیدیم مثلا با ترکیش نفری 20 30 یورو ارزون تره. اون قدری ارزون تر نبود که واقعا ارزش داشته باشه آدم با ترکیش بره.
لوفتانزا هم خیلی گرون بود. ولی خب تجربه شد که از سال بعد باید خیییلی زودتر بلیت بخریم :).
لطف داری عزیزم، امیدوارم واقعا این طوری باشه :).

دختری بنام اُمید! جمعه 7 اردیبهشت 1403 ساعت 14:15

در این حد قانون مدار زندگی کردن هم سخته ها! حداقل برای ما که خیلی بی قانون زندگی کردیم واقعا سخته! اما در نهایت شرایط جامعه اونها خیلی با ما فاصله داره و زندگی بهتری دارن.
بعضی وقتا پیش میاد که واقعا دلم میخواد یه دوربین مدار بسته همه جا باشه آدم یه چیزهایی رو ثبت کنه برای همیشه اما خب در کل چیز خوبی نیست!

یه وقتایی خودشونم می دونن که قانون داره دست و پا گیر میشه براشون ولی خب به همین دست و پا گیری قانونم عادت کرده ان :/!
.

AE سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1403 ساعت 23:09

راستش منم نمیدونم این چیزا رو ، ادعای بنده خدا بود که حتی از لحاظ بیمه‌ای مدیر مدرسه مسئولیت داره چون اون مرخصی دانش‌آموزها رو امضا میکنه ولی خب قوانین مدارس هر ایالتی فرق داره باهم.
تازه شاکی هم بود اگر مدرسه تا جمعه اس خب چرا از اول باید از پنجشنبه بلیط گرفت :D

واقعا تفاوت فرهنگ‌ها، زاویه های دید آدم ها به موضوعات رو تا این حد متفاوت میکنه:)

ممکنه اون فکر کنه که مسئوله ولی قانونا مسئول نیست. چون اصلا بچه مدرسه نرفته. مدیر مدرسه در حیطه ی کار خودش و توی مدرسه مدیر بچه است. همون طور که وقتی ما مرخصی می گیریم، رئیسمون مسئول این نیست که آیا ما تصادف می کنیم یا نه. ولی برعکسش هست. اگر مثلا من توی هوم آفیس، زده باشم ساعت فلان تا فلان کار می کنم، ولی این وسط برم تا سر کوچه و تصادف کنم، اون وقت بیمه پولشو نمیده و میگه باید تو خونه ات می بودی. ولی وقتی من اعلام می کنم که بچه ام اون روز مدرسه نمیاد، مدیر مدرسه هم مسئولیتی در قبال بچه ی من نداره.
دلیل اینکه آدم یه روز بلیتو زودتر می گیره اینه که چند صد یورو ارزون تره!
ما هر سال به راحتی با 1500 یورو با قطر سه تاییمون می رفتیم، این بار خیلی به سختی یه بلیتی که دلخواهمون نیست و به تهرانه و کلی زحمت و هزینه ی اضافی برامون داره، با 2500 یورو میریم.

AE سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1403 ساعت 22:47

من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که مدیر مدرسه درخواست تون رو رد کرده اینه که اگر خدای نکرده اتفاقی برای بچه بیفته ، شغل و مدرسه اونم درخطره.
چون در اصل بچه نباید در اون موقعیت قرار میگرفته و با اجازه مدیر مدرسه این شرایط فراهم شده.

من نمیدونم شما به مدیر مدرسه اعلام کردید فقط به سفر می‌رید یا مقصد رو هم گفتید اما می‌تونم تصور کنم مدیر مدرسه ( درست یا غلط ) نخواسته خودشو تو این تصمیم‌گیری شریک کنه.

من تو دوران نوشتن پایان نامه‌ام بارها از استادم مرخصی گرفتم ، وقتی ازش خواستم اجازه بگیرم برای نوروز می‌تونم مرخصی بگیرم تا خانواده ام رو ببینم جوابش بود « unbedingt! » ولی یه دفعه با نگرانی پرسید من میرم پیش خانواده یا خانواده میاد پیش من؟ و اون تنها باری بود که ازم پرسید ایا مرخصی‌ام ضرورتی داره یا نه و دست اخر فقط ده روز اجازه مرخصی برای تهران داد و خیلی هم با خجالت ازم خواست تو طول مدت اقامتم تو تهران دسترسیم به اکانت کاری‌ام ساسپند بشه :)

با این‌حال تا حدی ناراحت شدم از اینکه باید بین دسترسی به اکانتم و کار کردن رو پایان نامه ام یا دیدار خانواده‌ام یکی رو انتخاب کنم… یا اینکه برای اینکه یه وقت خدای‌نکرده زیاد غیرحلال نباشم برای همچین سفری، از دوهفته قبل از سفرم به تهران ( از وقتی که بلیط رو رزرو کردم ) از بنده‌خدا خواستم نه همو ببینیم نه پیامی بدیم دیگه. ولی چه میشه کرد به نظرم بازم ارزش داره برای دیدن خانواده همچین شرایطی رو تحمل کرد

+ یه چیزی که من تو طول سفرم خیلی ازش ترسیده بودم این بود که تو فرودگاه تهران به پاسپورتم مهر نزدن موقع ورود. وقتی پرسیدم چرا گفتن به خاطر اینه که تو پاسپورتم ویزای امریکا رو دارم و نمیخوان برای سفر بعدی ام به مشکل بخورم ، اگر دو تابعیتی هم باشی گویا دیگه مهر نمیزنن که به مشکلی نخوری برای سفر به امریکا. من کل ده روزی که تهران بودم دلم سیر و سرکه بود که اگر خدای‌نکرده اجازه خروج ندن چی ، من چند روز قبل از تهران ، استانبول بودم و با هواپیمای ایرانی اومده بودم تهران و برای همین کسی هم با شرایط خودم پیدا نمی‌کردم ، از هرکی پرسیدم پاسپورتش مهر داشت ولی خب خدا‌روشکر گویا واقعا این قانون رو گذاشتن که تو این شرایط مهر نزنن ، اگر برای شما هم اتفاق افتاد نگران نشید.

ان‌شاءالله سفرتون بی خطر و به سلامتی :)

———————
من که شما یا همکاراتون رو نمی‌شناسم ولی قطعا اگر کسی هم از من بپرسه ایا مثالی از یک خانواده مهاجر موفق به ذهنم میاد شما و خانواده اتون در صدر لیست قرار می‌گیرید تو ذهنم :)

تا جایی که من می دونم، قانونا مدیر مدرسه هیچ مسئولیتی در مقابل اتفاقای احتمالی نداره. اون فقط اجازه میده بچه اون روز مدرسه نیاد. همین.
من بهش گفتم دقیقا که کجا میریم و گفتم که میخوایم خانواده مونو ببینیم.
--
ممنونم که راجع به مهر زدن اطلاع دادین. نمی دونستم :).
--
ممنونم، مرسی :).
--
بازم مرسی، لطف دارین شما. والا زندگی مام از دور قشنگه و امیدوارم که هیچ وقت نزدیکش نشین که مشکلاتش و ایرادای ما رو نبینین .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد