قسمتی از کتابی که خونده ام


از کتاب گزیده ی آثار عبید زاکانی:


هر کسی بر قدر همت، اعتباری کرده اند

ما توکل کرده ایم از اعتبار آسوده ایم

دیگران در بحر حرص ار دست و پایی می زنند

ما قناعت کرده ایم و برکنار آسوده ایم

--

چون در این دنیا عزیزم داشتی یا رب به لطف

وز بسی نعمت نهادی بر من مسکین سپاس

اندر آن دنیا عزیزم دار زیرا گفته اند

خوش نباشد جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس

--

و چنان که بدن به واسطه ی امراض مزمنه از خاصیت خود فرو می ماند، روح نیز کیفیتی و ماهیتی دارد که چون به مرضی از امراض که بدو مخصوص است از حب جاه و مال و اکتساب شهوات و التفات به بذات عالم سفلی مبتلا می گردد، از خاصیت فرو میماند که آن مشاهده ی حضرت ذوالجلال و ادراک معقولات و افاضت خیرات است.

--

... کمال فضایل اربعه که آن حکمت و شجاعت و عفت و عدالت است...

--

بعد در تعریف عفت میگه: چشم از دیدن نامحرم و گوش از شنیدن غیبت و دست از تصرف مال دیگران و زبان از گفتار فاحش و نفس از ناشایست بازداشتی.

 --

روباه را پرسیدند که در گریز از سگ چند حیلت دانی؟ گفت از صد فزون است و نکوتر از همه آنکه من و او یکدیگر را نبینیم.

(فکر کنم من مصداق همین روباهه ام .)

--

مردی از بام به زیر افتاد و هر دو پایش بشکست.

مردمش به پرسش آمدند و چون پرسش زیاد شد، بر رقعه ای نوشت و چون عیادت کننده ای نزدش آمدی،  و حال بپرسیدی، رقعه بدو نمودی.

(از قدیم FAQ بوده .)

--

لولیی با پسر خود ماجرا کرد که تو هیچ کاری نمی کنی، و عمر در بطالت به سر می بری. چند با تو گویم  که معلق زدن بیاموز و رسن بازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی شنوی، به خدا قسم تو را در مدرسه اندازم تا  از علم مرده ریگ ایشان بیاموزی  و دانشمند شوی و تا زنده یاشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد.

(از قدیم آخر و عاقبت نداشته درس خوندن .)


شنبه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

طبق تحقیقات من ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزای آخر کاری/ماجراهای مهد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.