تیم


امروز داشتیم می رفتیم بیرون، تیمو دیدیم. مثل همیشه، خندون، در حال اسکوتر سواری و مثل همیشه هم خودش قبل از اینکه ما ببینیمش و بخوایم سلام کنیم، سلام کرد.

واقعا دیدن چهره ی خندونش خیلی خوشحالم کرد .

تیم از اون آدماست که آدم نمیتونه چهره شو بدون خنده تصور کنه؛ یا حداقل می تونم این طوری بگم که من تا الان بدون خنده ندیدمش.

--

خیلی کوتاه بود، ولی گفتم بگم، شاید شمام خوشحال بشین :).

نظرات 23 + ارسال نظر
زینب پنج‌شنبه 24 آذر 1401 ساعت 19:35

به خانم مهندس

یعنی چون به تو کمک کرده سوالت رو جواب داده فرشته ست ؟ و بقیه دارن حرف ناحق میزنن ؟ ملاکت برای ناحق بودن حرف دیگران کمکی که ازت کرده چقدر افتضاحید امثال شما

خانم مهندس پنج‌شنبه 24 آذر 1401 ساعت 01:25 https://msengineer.blogsky.com/

دختر معمولی میشه بگی چطوری آرامش ات رو حفظ میکنی در مقابل آدم هایی که نا حق حرف میزنن ؟
یکی از فرشته هایی که ندیدم ولی میدونم وجود داره به حق توایی.
کمکی که تو اون روز بهم کردی رو هیچ وقت یادم نمیره.

راستش من کلا زیاد خودمو درگیر این که کی چی میگه نمیکنم. انتظار هم ندارم که همه در موردم همون طوری فکر کنن که من میخوام. بالاخره، من اینجا فقط بخشی از زندگیمو می نویسم. هر کسی آزاده هر برداشتی میخواد بکنه. من سخت نمیگیرم واقعا :).
عزیزم، باور کن اگه من به این خوبی که شما فکر میکنی بودم، دیگه هیچ غمی تو زندگیم نداشتم ؛-).
حالا همونم که میگی من بهت کمک کرده ام، اتفاقا شاید برات جالب باشه که بهت بگم من برام اون اتفاق جزو شکست هامه تو خاطراتم از کمک کردن به دیگران. چون انقدر دست دست کردم و دیر برات پرسیدم که دیگه مشکلت حل شده بود. البته؛ خوشحالم شدم که مشکلت حل شده ها، نه که فکر کنی دوست داشتم هنوز مشکلت پا بر جا باشه ؛-).
ولی خب میگن کار نیکی را که در انجام ان شتاب نکرده ای، حساب نکن ؛-). واسه همین، من الان اون تو لیستم نیست اصلا. شما از سر مهربونی خودته که حسابش میکنی :).

زینب شنبه 19 آذر 1401 ساعت 18:29

چه عجب دو کلام حرف زدی من متوجه بشم با من چیکار داری . چون با این که این جا یادم نمیاد شما رو مخاطب قرارداده باشم از یه طرف اومدی به هتاکی کردن یادم نمیاد این جا ادعایی در مورد آزادی خواه بودن داشته باشم شاید من اصلا برعکس مخالف آزادی باشم از کجا فهمیدی ادعای آزادی دارم ؟ من این جا هر چی نوشتم در رابطه با پستی بوده که خوندم چیزی از خودم نظر شخصی خودم اضافه نکردم . خیلی وحشتناکه می پرید وسط یقه آدمو می گیرید به هتاکی کردن اسم خودتون هم می ذارید مامان فرشته ها . حداقل اسمتون رو عوض کنید آدم نگاهش به کلمه فرشته تلخ نشه

دیدگاه سیاسی متفاوت داشتن یعنی فقط دیدگاه سیاسی داشتن نه هیچ حرکتی در جهت قلع و قمع کردن طرف مقابل . خیلی ها هستن دیدگاه شون فقط سیاسیه اما رفتار و منش و زندگی شون در جامعه اصلا اثری از این که جزو کدام طیف سیاسی هستن نشون نمیده و یک شهروند اتفاقا نوع دوست فقط هستن نه یک فردی که در جهت منافع طیف سیاسیش داره فعالیت و از این طریق امرار معاش و زندگی می کنه .


در ضمن شما که چشم برای خوندن داری قطعا دیدی که کی این جا توهین می کنه اما یا ذهنت برای پردازش یا وجدانت برای جانبداری یا حواست برای درک سرجاش نبوده .

مامان فرشته ها شنبه 19 آذر 1401 ساعت 17:26

وای چه ادم نامتشخصی هست این کاربر زینب البته که ادما با هم اختلاف نظر و سلیقه دارند و هر کدام از ما ممکن هست دیدگاه سیاسی اجتماعی متفاوتی داشته باشیم اما اینکه حداقل توی فضای مجازی بتونیم مودبانه حرف بزنیم بسیار مهمه و البته متوجه شدم جدیدا چیزی از ادب و احترام در برخی افراد به ظاهر منورالفکر و ازادی خواه وجود نداره که البته ادمای خیلی محترمی هم میشناسم که با ادب انتقاد میکنن و مسلما باعث تبلیغ دیدگاهشون میشه

زینب شنبه 19 آذر 1401 ساعت 15:00

ادب و بی ادبی رو چطور تشخیص میدی ؟ می تونی تشخیص بدی اینا رو از هم ؟ ی نفر ساعت ۸ صبح روز جمعه از شدت الافی پا شده اومده با وقاحت حرف زده هیچ حرف دیگه ای غیر از وقاحت و توهین نداشته نامودبانه نیست اما جواب من که واقعیت رو از مدرسه رفتنش نوشتم نامودبانه ست .

زینب شنبه 19 آذر 1401 ساعت 11:04

کامنتمو منتشر کردی و حذف کردی

کامنتتون به مامان فرشته ها به دلیل نامودبانه بودنش حذف شد.
هر کامنت دیگه ای هم که حاوی کلمات این چنینی باشه حذف میشه.

زینب شنبه 19 آذر 1401 ساعت 11:04

الان نگاه کردم اون پایین نوشتی این مدل ادما هم میان تو زندگیمون و میرن . جالبه خودتو هم آدم حساب می کنی مثل چند ساله این وبلاگو دنبال می کنم تنها چیزی که ندیدم خصوصیات آدم بودنه هر وقت اومدم اینجا تا چند روز اعصابم خورد میشد از این همه توهینی که داخلش بود این اواخر بعد از کامنتای بعضی فراد سعی کردی حفظ ظاهر کنی اما همچنان چنگ اندازی به آدم ها رو زیر پوستی و رو پوستی حفظ کردی . متاسف شدم خودتو هم جزو قشر آدما حساب می کنی

زینب جمعه 18 آذر 1401 ساعت 17:21

بدبخت سیاه پوست زشت مخبر چرا اون یکی کامنتمو منتشر نمی کنی

شما هیچ کامنت تاییدنشده ای ندارین.

زینب جمعه 18 آذر 1401 ساعت 17:19

چرا اون یکی کامنتمو منتشر نمی کنی اونی که در رابطه با مخبر بودنته

زینب جمعه 18 آذر 1401 ساعت 17:14

حالا این قسمت جامعه رو به تفرقه می کشونه امثال من ؟ من می تونم اون پستایی که ثابت می کرد مخبره برات بگم تو البته سطح شعورت در این حد نیست بفهمی .

بماند که کسی که مثل چی حتی اسم بچه های مردمو تمسخر می کنه ویزگی های دیگه اخلاقیشم مثل انسان معمولی نیست لازم هم نبود داخل پستش به چیزی اشاره کنه

زینب جمعه 18 آذر 1401 ساعت 17:11

ظرفیت بالاش در چی ؟ این که دایم در وبلاگش در حال پریدن به دیگرانه . شما اگه نمی شناسیش من کاملا می شناسمش پیش اومده ی کامنت ساده رو با چنگ انداختن جواب داده گیس و گیس کشی داخل کامنتا زیاد بوده به اندازه کافی ضایع شده شما دیر رسیدی

حالا البته قبول دارم دونه دونه اون افراد دیگه به این وبلاگ فوق سمی سر نمیزنن فقط افرادی با تیپ شخصیتی شما اینجاها رفت و آمد می کنن .

مامان فرشته ها جمعه 18 آذر 1401 ساعت 08:00

حیف نام زینب برای این کاربر بی نزاکت لطفا از ظرفیت بالای دختر معمولی سواستفاده نکن امثال شما جامعه رو به تفرقه میکشونه

ریحانه پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 20:25 http://transportation-postdoc.blogfa.com/

سلام عزیزم. احوال شما؟
ببین من تو یه شرکت داخل ایران، کارم دیتاساینس هست و بک گراندم فیزیک. خودم کدنویسی کار کردم و درنتیجه مثل شما قوی نیستم.
حالا یه سوال دارم و البته نمیخوام جزیی جواب بدی که اذیت بشی. کلی هم بگی کافی هست.

یادمه که با هوش مصنوعی، کسانی که زنگ میزدن به شرکت توسط ربات راهنمایی میشدن. درست یادمه؟ یعنی speech to text داشتین؟
اگر بله، این را با نرم افزارهای اماده انجام دادید قاعدتا (مثل mozilla)
ممنون میشم یه روند کلی از مسیر بگی

اسم نرم افزار- نحوه train و یا هر چیزی که فکر میکنی تو این مسیر کمکم کنه

میدونم خیلی زیادی سوالم کلی هست
تو در حد چندتا جمله کوتاه هم بگی اوکیه. خودم گوگل میزنم.

سلام عزیزم،
بله ما speech to text و text to speech استفاده میکنیم. ولی موزیلا و اینا نمیدونم چیه.
شرکت های بزرگ این خدماتو دارن همه شون. مثلا ما از مایکروسافت استفاده میکنیم ولی ای بی ام هم داره، گوگل هم فکر کنم داره.
برای ترین و ایناش خب هر کدوم سیستم خودشو داره. در کل، مدل های پیش فرض دارن که میتونی مستقیم استفاده کنی. ولی اگه خواستی مثلا از صدای خودت استفاده کنی و حتما خودت دیتا بدی و ترین کنی، مثلا واسه مایکروسافت باید language studio ش رو نصب کنی، اونجا میتونی این کارو انجام بدی.
ولی استفاده از مدل های آماده شون خیلی ارزون تره. ترین داده، هم طول می کشه، هم گرونه.
اگه دقیق تر بگی واسه چه هدفی میخوای، شاید بهتر بتونم کمکت کنم.

AE پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 19:13

سلام!

ببخشید دخالت می‌کنم، ولی برام سوال شده بود که چرا ایدی این شخص که این‌همه در حال توهین به شما و سایر کاربرها و کامنت گذارهای وبلاگ‌تون هست ، رو بلاک نمی‌کنید؟
خیلی برام عجیبه که چطور یک نفر اینقدر راحت به خودش اجازه‌ی توهین به بقیه افراد رو میده.

بازم ببخشید ، من اصلا اهل دخالت تو کار دیگران نیستم ولی خیلی افسوس می‌خورم که به یکی از محبوب ترین و جالب ترین وبلاگ‌هایی که می‌خونم جدیدا با کراهت باید سر بزنم، اونم به خاطر یکی که محیط وبلاگ شما رو اینقدر سمی کرده.

امیدوارم همیشه همین‌قدر با اراده که هستید به راه‌تون ادامه بدید و چنین اتفاقاتی باعث دلسردی‌تون نشه.

سلام،
راستش، من بیشتر نظرم اینه که بذاریم همه حرفاشونو بزنن. بالاخره همه که همیشه با آدم موافق نیستن. اگه من سانسور کنم و فقط نظرای موافق خودمو تایید کنن که خوب نیست.
همه که همیشه مودبانه صحبت نمیکنن. اینام یه بخشی از جامعه ان.
به نظر من، بذاریم بگن حرفاشونو. دنیا رو از دید دیگران هم نگاه کنیم ولی سخت نگیریم؛ همه چی میگذره؛ برخورد داشتن با این مدل آدما هم بخشی از زندگیه. این جور آدما هم گاهی میان تو زندگیمون و میرن.
در ضمن، من عذرخواهی میکنم اگه اعصابتون بابت کامنتاشون خرد میشه :(.

زینب پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 17:50

هنوز در آلمانه و هنوز مخبر و جاسوس ایرانی های ساکن آلمانه

سلام پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 09:26

شما هنوز در آلمان زندگی می کنید ؟

سلام،
بله :).

دختری بنام اُمید! چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 22:45

خوشحال شدم براش، امیدوارم زندگیشون همین قدر با آرامش باشه :)

امیدوارم این طوری باشه :).

کامشین چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 18:05

معمولی جان
چقدر حیف که فقط تا سال دیگه همسایه هستید. امیدوارم حال برادرش هم خوب باشه.

آره، همسایه های خیلی خوبی داریم. حیف میشه که بریم.
امیدوارم این طوری باشه واقعا :).

رها چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 17:31

خوشحالم که حداقل فعالیتهایی که دوست داشته رو داره ادامه میده و هنوز ورزش وبازی میکنه. هرچند که کلا خارجیها مثل ما بچه هارو وارد همه مشکلات خانواده نمی کنند و اجازه می دهند توی دوران کودکی و نوجوانی خودشون باقی بمونند ولی امیدوارم این آرامش واقعی و درونی هم باشه و تنها در ظاهر نباشه چون خود من از آدمهایی هستم که از بچگی در ظاهر با همه چیز کنار آمده بودم و آرام بودم ولی انقدر همه چیز رو توی خودم میریختم که بعدها خیلی آسیب دیدم.

منم خوشحال شدم تیمو اون طوری دیدم.
مطمئنا زندگیشون دیگه هیچ وقت مثل قبل نمیشه ولی خب امیدوارم روحیه شونو حفظ کنن و آرامش داشته باشن :).

پارمیس چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 15:57

چقدر خوب
برام جالبه که توی المان پسربچه پیش قدم می شه برای سلام کردن به همسایه ، تو ایران نوه ها به زور جواب سلام پدربزرگ مادربزرگ ها را می دهند!

تیم استثنائه فکر کنم ؛-).
تازه، فقط سلامم نیست. گاهی میاد جلو، احوال پرسی میکنه، میگه هوا چقدر گرم/سرد شده. قشنگ آداب اجتماعی بلده (برخلاف ما ؛-) ).

مریم.ش چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 14:16

امیدوارم درونش هم مثل ظاهرش به آرامش برسه

منم همین طور. ولی چهره شو که اون طوری دیدم واقعا کلی امیدوارتر شدم :).

کهکشانی چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 11:48

خدا رو شکر

:).

مامان فرشته ها چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 08:31

چه خوب

اهم :).
امیدوارم باطنشم به همین قشنگی باشه :).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد