گفتاردرمانی/خونه!


رفته بودیم گفتاردرمانی دوباره. آقاهه همین جوری که با پسرمون بازی می کرد، از منم یه سری سوال می پرسید. از جمله پرسید بهش شیر خودتونو داده ین؟ گفتم بله. گفت چه مدت؟ گفتم. گفت چه مدت با شیشه خورده. گفتم.

بعدترش ازش پرسیدم مدت شیر خوردن بچه تاثیری داره توی حرف زدن الان بچه؟ گفت بله. گفتم تاثیر مثبت داره یا منفی؟ گفت تاثیر مثبت داره. چون همون عمل مکیدنی که بچه باید انجام بده خیلی کمک می کنه به قوی شدن عضلاتش. بچه هایی که کمتر شیر مادر می خورن، احتمال بیشتری داره که توی حرف زدنشون دچار مشکل بشن. خیلی از بچه ها هستن که ماهیچه های دهنشون انگاری خوابه و ما باید خیلی تلاش کنیم که این ماهیچه ها رو فعال کنیم.

--

اگر احیانا بچه ای رو میشناسین که سین هاش رو بین دندونی میگه، بازی های مخصوصش فوت کردن یا مکیدن هست. یعنی بچه باید یاد بگیره که هوا رو به صورت متمرکز از یه قسمت کوچیک دهنش بده بیرون یا بکشه تو. خود بازی هاشو هم می تونین خودتون به صورت خلاقانه طراحی کنین. مثلا آقاهه گفت ده تا کارت بذارین روی یه جایی مثل سر یه بطری (جایی که راحت بشه بریزن). بعد فوت کنین. هر کس بتونه طوری فوت کنه که فقط یه دونه کارت رویی بیفته - و نه همه ی کارت ها- برنده است.

این یه نمونه ای بود که آقاهه در لحظه گفت. و گفت که توی هر بازی دیگه ای هم که خودتون دیدین می تونین فوت کردن رو دخیل کنین، این کارو بکنین.

مثلا، یه بازی دیگه ای که با پسرمون کرد طوری بود که توش نی داشت. چند تا اسمارتیز هم آورد. گفت یه سر نی رو بذار روی اسمارتیز. از سمت دیگه طوری هوا رو بکش داخل که اسمارتیز بچسبه به نی و بعد گفت که اسمارتیز رو جای خاصی رها کنه. آخر بازی هم گفت اسمارتیزاتو می تونی بخوری .

خلاصه، اگه لازمتون شد، از این بازی ها با بچه هایی که لازم دارن بکنین.

--

من تا کی باید در مورد خونه مون اینجا بیام بنویسم، نمی دونم!

امروز از شهرداری یه ایمیل برام اومد که طرف نوشته بود همون طور که تو نامه ی تاریخ یک دسامبر گفتم، بدون فلان چیز بررسی مدارکتون امکان پذیر نیست!

با خودم گفتم ما که چیزی نگفتیم.

ایمیلو رفتم پایین تر؛ دیدم از شرکت معماریه طرف ایمیل زده به شهرداری که اگه میشه به ما بیشتر وقت بدین! آخه اگه یادتون باشه شهرداری یه ددلاین داده بود دیگه. ما رو هم توی سی سی نذاشته طرف. ولی اون خانم کارمند شهرداری، ایمیلو به ما و شرکت معماری با هم زده بود. خدا خیرش بده واقعا!

منم زنگ زدم به شرکت معماریه، گفتم قضیه چیه؟ مگه کار ما تموم نشده بود؟ گفت از طرف ما تموم شده و ما منتظر فلان چیزیم که فلان شرکت باید بده. گفتم شماره ی اون شرکتو بده. شماره شو داد؛ زنگ زدم به اونجا. برای آقاهه یه کمی توضیح دادم؛ گفت راستش من در جریان پرونده تون نیستم. همکارم که بیاد، زنگ می زنه.

بنده خدا به نیم ساعت نکشید که زنگ زد. بهش گفتم چی شده. گفت من دیروز برای شرکت معماری فرستاده ام مدارک شما رو.

منم به خود اون معماره، اونی که از شرکت معماری ایمیل رو زده بود و اونی که شرکت سازنده مون هست، همه شون با هم ایمیل زدم و گفتم شما یه ایمیل زدین به شهرداری بدون اینکه ما رو سی سی کنین. ضمن اینکه من با معمارتون فلان روز صحبت کردم و گفت که کارتون انجام شده و الان دیگه باید توی پست باشه، یه ایمیلم شما توی تاریخ فلان به ما زدین که توش نوشتین به محض اینکه شما فلان مدرک رو بفرستین، ما مدارک رو برای شهرداری می فرستیم! اون وقت تازه الان یه ایمیل زدین به شهرداری و مهلت خواستین. لطفا از این به بعد تمام ایمیل ها یا نامه هایی که به خاطر پروژه ی ما می زنین، یه کپیش رو هم به ما بزنین. ضمنا، ما انتظار داریم که نامه تا امروز به دست شما برسه و شما هم فردا برای شهرداری بفرستین و به ددلاین هم برسین.

حالا فردا باز باید زنگ بزنم، ببینم بالاخره چیکار کردن! امیدوارم فردا پست کنن و تموم بشه قضیه اش.

--

این پست مال چند روز پیش بود. فرداش زنگ زدم و کسی جواب نداد. رفتن تا سال بعد دیگه. امیدوارم همه چی خوب پیش بره .

--

اون قضیه ی خراب کردن خونه رو هم با آقاهه هماهنگ کردم. گفت که من زنگ زدم به شرکته و من پونزده ژانویه قرار میذارم که بیان برق خونه رو قطع کنن که ما بتونیم کارو شروع کنین.

تشکر کردم و قطع کردم.

به همسر گفتم. همسر میگه پونزدهم که یکشنبه است. چطور ممکنه بهش یکشنبه نوبت داده باشه طرف؟

دوباره زنگ زده ام به طرف میگم این تاریخی که میگی که یکشنبه است! بعد فهمیدم طرف اصلا قراری نذاشته. قراره بعدا که برگشت از مرخصی، زنگ بزنه و قراره بذاره. اون شرکته تاریخ دقیق نداده. انگاری گفته ما قبل از سال نو نمی تونیم؛ بعدش هر تاریخی اکیه. فقط یه هماهنگی لازم داره. این آقاهه هم همین جوری یه تاریخی برای من پرونده!!

باز سال جدید بشه، اونم باید هل بدم. آقاهه گفت ما تا هفتم نیستیم (هفتم شنبه است). دیگه نهایتا دهم باید بهش زنگ بزنم.

اسیر شدیم ما با اینا به خدا !


نظرات 5 + ارسال نظر
دختری بنام اُمید! جمعه 9 دی 1401 ساعت 13:36

چقدر باید حوصله داشته باشه گفتار درمان. دوست داشتم یه کار اینجوری داشته باشم ببینم حوصله ام چقده. چه خوب میشد کارهای مختلف رو امتحان کرد. میدونم میشه جور دیگه هم حوصله رو سنجید اما کار فرق داره، اجباریه

واقعا خیلی. من که حاضر نیستم امتحان کنم چون واقعا اون قدری صبور نیستم.
علاوه بر این، یه چیزای دیگه ای رو هم رعایت می کنن که من برام خیلی سخته. آقاهه هر چی پسرمون بگه، حتی غلط، میگه آفرین، درسته، دقیقا، همینه، بریم بعدی!

سمیرا چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت 12:54

اونجا چقدر همه چی ایمیلیه
افراد مسن چیکار می کنن اونا هم مسلط هستن؟

آدمای خیلی مسن شاید اون قدری مسلط نباشن ولی کل سیستم براشون قابل قبوله. نمیگن چرا ایمیلیه. میدن کس دیگه ای براشون ایمیل بزنه. یا مثلا وکالت میدن به کسی - مثل بچه شون- که کاراشونو انجام بده.
البته؛ شهرداری و اینا رسما نامه می زنن. ولی وقتی در مورد یه نامه بهشون ایمیل می زنی، جواب میدن. اگر کسی بخواد، می تونه با نامه کارهاشو پیش ببره. ولی خب خیلی کندتر میشه همه چی دیگه.

لیلی چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت 12:22 http://Leiligermany.blogsky.com

میگم شماره شهرداری و دفتر معماری رو بذار ایتجا ما هم گاهی پیگیری کنیم

:))))))، عالی بود.
والا اینارو خودم پیگیری میکنم جواب نمیدن، به شما عمرا جواب بدن ؛-).

رها سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 20:16

سلام عزیزم.
ممنون که تمرینات گفتاردرمانی رو باما هم شریک میشی، چقدر جالب که برای تلفظ تنها یه حرف اینقدر وقت میگذارن. من از شرایط ایران در این زمینه خبر ندارم ولی فکر نکنم برای تلفظ یه حرف اینقدر وقت بذارن و خلاقیت به خرج بدن.
راستش باید بگم خدا صبرت بده تا این خونه به سرانجام برسه و انشاا.. به سلامتی برید توش ساکن بشید و این روزها بشه خاطره، ولی واقعا بعضی وقتها اعصاب فولادین میخواد، ما که از دور میشنویم هم دیگه داریم عصبانی میشیم چه برسه به شما.

علیک سلام عزیزم،
خواهش می کنم :).
خب، ببین اگه بیشتر از اینم پسر ما مشکل داشت، بازم همون ده جلسه رو اول میدادن. حالا ما شانس آورده یم و فقط باید روی یه آوا کار کنه.
کلا این جوریه که اگه بچه ای نیاز به گفتاردرمانی داشته باشه، اول یه ده جلسه ای دکتر می نویسه و بیمه پوشش میده. بعد از اون دیگه باید باهاشون صحبت کنی که قبول کنن.
آره، خیلی دعا کنین خدا به ما صبر بده و به اون شرکت سازنده عجله !!
امیدوارم زودتر تموم شه و ساختشو شروع کنن حداقل.

نل سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 10:53

سلام عزیزم
خیلی خیلی خوبه که بهت جواب میدن و شماره پرونده و ایمیل و..میدن.
خیلی خیلی خوبه ایمیل هست و کاغذی صرف نیست.
در اکثر موارد ایران اولا جواب نمیدن. میگن به تو ربطی نداره.اینها مراحل کار و قانونی هست و ما فرستادیم.دلیلی نداره به تو شماره و نامه و..نشون بدیم.
و چون بصورت کاغذی هست و تو با پارتی یا پیگیری و رفت و امد خیلی زیاااااد بتونی ی کپی از کاغذه بگیری و ببری به اداره بعدی و بگی این نامه رسیده؟نرسیده؟چی شد؟




قرار بود یک خونه بفروشم و یک خونه بخرم.
خونه فروشی وام باید تسویه میشد.
و در این مراحل انتخاب خونه و خرید و ثبت اسناد و بانک و پست و شهرداری و..... . من شغل از دست دادم. چون دائما مرخصی بابت پیگیری این مسائل بودم. از این سمت شهر به اون سمت شهر...از این روز به اون روز... .


امیدوارم با ارامش خاطر بیشتری به خونه جدیدتون برسین

سلام عزیزم،
آره، اینجا باز یه کد رهگیری ای بهت میدن.
من الان نمی دونم تو ایران چقدر بدتر یا بهتر شده. ولی همون زمانی که می خواستیم فارغ التحصیل بشیم، پدرمون در اومد!

چقدر بد که شغلتو به خاطرش از دست دادی :(. امیدوارم حداقل از خود خونه راضی بوده باشی و به نظرت ارزششو داشته باشه :).

مرسی، ان شاءالله .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد