تجربه های من از مصاحبه های کاری



یکی از دوستان خواسته بود از مصاحبه های کاری بگم.

همین اول بگم که به نظر من مصاحبه یه چیز خیلی خیلی فردی و مورد به موردیه. نمیشه خیلی تعمیمش داد. اما خب من تجربه های خودمو میگم، شاید به درد خورد.

من به نسبت تعداد مصاحبه هایی که رفته ام تا حالا، زیاد پذیرش گرفته ام. یعنی در کل فکر کنم شاید ده تا مصاحبه ی حضوری رفته باشم تا الان که پنج تاش پذیرش بوده باشه.

قبلا من یه بار یه کلاسی رو رفتم که دانشگاه گذاشته بود راجع به نوشتن رزومه و این حرفا. خب حالا آقاهه یه چیزایی گفت و خوب بود چیزایی که گفت. آخرش، من رفتم پیشش تا به صورت شخصی ازش راهنمایی بگیرم. اون موقع من تازه شروع کرده بودم به اپلای کردن و هنوز چند تا مصاحبه ی تلفنی رفته بودم. همین که اولش رفتم و سلام کردم، خیلی با خوشرویی جواب داد و شاید کل صحبتمون مثلا 5 یا 10 دقیقه شد. من بهش گفتم که نمی دونم مصاحبه ها چطورین و باید چیکار کنم و چه نکاتی مهمه و این حرفا. آخر حرفاش گفت تو خیلی خوب صحبت می کنی (منظورش این نبود که زبانت خوبه، به لحاظ برقراری ارتباط منظورش بود) و راحت خودتو معرفی میکنی و لبخند داری روی لبت، من مطمئنم تو خیلی زود پوزیشن می گیری.

حالا نمیدونم چقدر حرفاش درست بود و چقدر این چیزا تاثیر داره، آخه خیلی هم تاکید می کرد روی این چیزا، ولی فکر می کنم واقعا موثره گرچه باورش سخته. تو اینترنت هم که بگردی، خیلی روی این چیزا تاکید میشه و همه اش میگن لبخند داشته باشین و اعتماد به نفس داشته باشین و این حرفا. اما یه چیزی که وجود داره اینه که ماها همه مون آدمیم و متاسفانه یا خوشبختانه، خیلی راحت می تونیم تشخیص بدیم که کی داره فیلم بازی می کنه و کی شخصیتش این طوریه. یعنی اینکه بخواین الکی لبخند بزنین و سعی کنین جملاتی بگین که نشون بده شما اعتماد به نفس دارین، به نظر من خیلی کمکی نمی کنه. اما اگه واقعا شخصیتی داشته باشین که اعتماد به نفس خوبی داره و راحت حرفشو می زنه، واقعا میتونه تاثیر خوبی روی طرف بذاره. پس روی اعتماد به نفستون کار کنین، نه روی فیلم بازی کردن.

اما بازم میگم، اینکه چند درصد نتیجه ی مصاحبه تون وابسته به این شخصیت این مدلی داشتن و این حرفاست رو واقعا نمیدونم. آخه مصاحبه کننده ها هم واقعا متفاوتن. یه وقت یه جایی مصاحبه میرین، مستقیم یه کد میذاره جلوتون (فرض کنیم رشته تون کامپیوتره)، میگه بگو این کد چیکار می کنه؟ یه وقتی، یه جایی میرین مصاحبه، اصلا انقدر همه ی سوالا کلیه که شما انتظار دارین که هنوز مصاحبه ی دیگه ای درکار باشه، ولی بعد می بینین همون بود و تموم شد و پذیرفته هم شدین!

مثلا همین مصاحبه ی آخر من، انقدرررر همه چی سرسری و سریع بود که من واقعا حتی تا آخر مصاحبه هم نظرم این بود که این مصاحبه کاملا صوریه! ولی نبود!

یه چیز دیگه که به نظرم تاثیرگذاره اینه که شما برای چه پوزیشنی مصاحبه میشین. یه وقتی یه پوزیشنی همه چیش مشخصه و شما صرفا قراره یه چیزی رو پیاده سازی کنین، تو این حالت، احتمالا طرف فقط ازتون سوالای فنی و پیشرفته ی پیاده سازی می پرسه تا ببینه شما چطوری میخواین این مسئله رو حل کنین. اگه چیزی رو بلد نیستین نباید خودتونو ببازین. اونا دارن خیلی وقتا سوالای واقعی می پرسن که خودشون هم جوابشو نمیدونن. یعنی الان سیستمشون این مشکلو داره و میخوان ببینن احیانا شما ایده ای براش دارین یا نه. قرار نیست شما یه جواب دقیق بدین که در عرض نیم ساعت مسئله رو حل کنه. اما یه وقتی پوزیشن مثلا مهندس مشاوریه و یه طوریه که شما باید ایده بدین، اونجا می بینین طرف سوالای از نظر فنی کاملا بی ربطی می پرسه. مثلا میگه تا حالا تو زندگیت خلاقیت داشتی؟ چه کاری کردی که خیلی خلاقانه بوده؟ یه ایده بده که تا حالا کسی نداده باشه. اگه میتونستی یه چیزی اختراع کنی که خیلی به دنیا کمک کنه، چی اختراع می کردی؟ سوالایی می پرسه که ببینه شما چقدر بزرگ فکر می کنین؟ مثلا وقتی بهتون میگه چی اختراع می کنی، شما به اختراع یه کامپیوتر یه مدل پیشرفته تر از اینی که هست فکر می کنین، یا مثلا به زندگی توی سیاره های دیگه فکر می کنین. حالا من نمیگم کدوم بهتره یا بدتره ها، یعنی این جوری نیست که بگین خب اگر از این سوالا پرسیدن، حالا جواب درست چیه و چی حفظ کنم. جواب درست و غلطی در کار نیست، طرف فقط می خواد ببینه طرز تفکر شما چیه و چقدر با خواسته اای اونا مطابقت داره.

دیگه اینکه من بر اساس تجربه به نظرم میاد که وقتی ازتون می پرسن سوالی دارین، حتما باید سوال بپرسین. هرچی سوالاتون بهتر و پخته تر باشه، بهتره. این تصور رو نداشته باشین که الان اگه من بپرسم فلان خدماتو دارین یا نه یا مثلا چند روز مرخصی دارم طرف فکر میکنه که این چقدر پرروئه و هنوز نیومده داره دنبال مزایای شرکت ما می گرده. نشون بدین که دارین to the point اپلای میکنین و دقیقا میدونین دنبال چی هستین.

مثلا من تو مصاحبه ی قبلی که پذیرفته شدم و رد کردم، طرف ازم پرسید اگه شرکت ما چطوری باشه شرکتو ترک میکنی؟ در چه حالتی فکر میکنی اصلا حاضر نیستی توی این شرکت باشی؟

حالا شما هر چی برای خودتون مهمه رو بگین. فکر نکنین یه چیزی رو بگم که امکان به وجود اومدنش برای این شرکت وجود نداشته باشه که مبادا اینا با خودشون بگن خب اکه شرکت فلان بشه این میره، پس کلا نگیریمش. من اونجا چیزی که واقعا واسم مهم بودو گفتم. مثلا گفتم کار تیمی برام مهمه. اگه ببینم کار تیمی ندارین و هر کسی میگه به من ربطی نداره و هیچ ساپورتی نگیرم اون اولش، نمی مونم. توی تمام مصاحبه هایی هم که رفتم گفتم که از کار فعلیم راضیم و صرفا دنبال کار بهتر و پوزیشن بهترم و خب اینکه ما اینجا یادگیری ماشینی استفاده نمیکنیم و من میخوام برم جایی که از اینا استفاده کنن. در واقع، اونایی که میرفتم مصاحبه متوجه میشدن که من مجبور نیستم با هر حقوقی و هر شرایطی برم سر کار. اگه کار بهتر بود، میخوام، اگه نبود، نمیخوام.

یعنی اگه ازتون پرسیدن (که قطعا می پرسن) چرا میخوای کارتو عوض کنی، دلیل واقعیشو بگین، لازم نیست حتما بدی بتراشین واسه شرکت فعلیتون و کلی ازش بد بگین.

--

توی مصاحبه معمولا ازتون ی پرسن که آیا حاضری اسباب کشی کنی یا نه و کجا زندگی میکنی و اینا. خب معمولا آدم حاضره که اپلای میکنه واسه یه شهر دیگه. اما به هر حال، هرچی بهتون میگن راجع بهش فکر کنین چون واقعا در مورد شرکتشون اتفاق میفته. یعنی مثلا اکه بهتون میگن حاضری اضافه کاری کنی؟ ممکنه یه وقتی مجبور بشی بیشتر کار کنی، مثلا مشکلی پیش بیاد که باید تا آخر روز حل بشه. اگه نمی تونین، واقعا شغلو قبول نکنین. حالا نمیگم همونجا پاشین برین و بگین خداحافظ ولی خب بگین که مثلا باید راجع بهش فکر کنم، میشه توضیح بدین مثلا چند درصد این اتفاق میفته؟ چند بار در ماه و غیره. ندونسته نگین باشه، مشکلی نیست. یا مثلا ممکنه ازتون بپرسن میتونی سفر کاری بری یا نه. اگه مثلا بچه دارین و نمیتونین، الکی باشه چشم نگین چون بعدا واقعا همه ی چیزایی که میگن ازتون انتظار دارن.

--

دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه. فقط اینو بگم که اگه اولین باری هست که میتواین دنبال کار بگردین، اصلا نگران نباشین. طول میکشه. کار اول همیشه پیدا کردنش خیلی خیلی سخت تره. فکر نکنین شاید شما مشکلی دارین یا سواد ندارین یا هرچی. بعد از دو سه سال کار، خیلی کار پیدا کردنتون راحت تر میشه.

نظرات 7 + ارسال نظر
دختری بنام اُمید! دوشنبه 5 خرداد 1399 ساعت 14:11

ممنون برای توضیحاتتون

سوال مهم اینه چطوری میشه اعتماد به نفس رو بالا برد. از این روش های الکی که جلو آینه وایسا ادای اعتماد به نفس داشتن دربیار منظورم نیست.

میگن اعتماد به نفس با کار کردن و داشتن اطلاعات به دست میاد اما من عملا میبینم اینم زیاد کارساز نیست، نمیدونم شاید علتش اینه که جامعه سالها تلاش کرده این اعتماد به نفس رو بگیره. از خانواده تا دانشگاه و بازار کار و ... .

شاید اینکه یه سری آدم دائما دارن تو گوشمون میخونن که آقایون بهترن، تو کار فنی اونها بهترن، تو باید خیلیییی تلاش کنی که از نظر فنی خودتو بهشون برسونی و ... تاثیر خودش رو گذاشته. با اینکه عملا میبینم که کار من از خیلی از همکارام بهتره اما اونها با چندتا اطلاعات سطحی به درد نخور در مورد فلان تکنولوژی دارن رو مدیرا تاثیر میزارن و همه به این نتیجه میرسن که اونها بهترن اما همون تکنولوژی رو اگه من استفاده کردم و بلدم، وقتی در موردش صحبت میکنم جدی گرفته نمیشه، هی میگن مطمئنی؟ واقعا اینجوریه؟ انقدر تکرار میکنن که خودتم شک میکنی! یهو میبینی همون لحظه فلان همکار آقا رو که میدونم اصلا کار نکرده رو صدا میکنن و میگه این واقعا اینجوریه؟ اونم یه نظری از خودش میده که قابل قبول تر از نظر منه برای اون مدیر.

خواهش می کنم :).
خیلی برام جالب بود، بند اولشو که خوندم، گفتم چقدر باهات موافقم، اعتماد به نفس با کار کردن و داشتن اطلاعات به دست میاد که دیدم خودت دقیقا تو بقیه ی کامنتت نوشتی!
با اینم که جامعه خیلی تاثیر منفی داشته کاملااااا موافقم. متاسفانه خیلی تو ایران این تصور هست که آقایون بهترن. البته فکر نکنی اینجا نیست ها، اینجا هم هست. اینجا هم زنا همچنان حقوقشون از مردا کمتره ولی خب باز از ایران خیلی بهتره.
منم دقیقا اینکه خودتم شک می کنی رو چندین بار تجربه کرده ام. اما خب الان دیگه یاد گرفته ام بر حسب تجربه که نباید این جوری باشم و وقتی ازم می پرسن که این جوریه باید بگم بله، من مطمئنم و منم چهار تا کلمه ی قلمبه سلمبه بگم که بدونن منم بلدم از این چیزا.
میدونی من تصور شخصیم اینه که (نمیدونم از نظر علمی درسته یا نه ها) خانم ها بیشتر دوست دارن وقتی چیزی رو توضیح میدن، تا حد ممکن ساده اش کنن تا طرف مقابلشون بفهمن ولی آقایون دلشون می خواد یه جوری توضیح بدن که طرف فکر کنه اونا خیلی بلدن! این میشه که خانومه حتی اگه تمام اصطلاحات علمیشو هم بلد باشه، ممکنه استفاده نکنه ها، ولی آقاهه یه سری اصطلاحی که ربطی ندارنو هم قاطی می کنه! به نظرم باید نترسی از به کار بردن این مدل اصطلاحا. اگه دوست داری، ساده توضیح بده، بعد بگو ولی اینو بهش میگن فلان. یعنی اصطلاحاتشو هم بگو که بدونن بلدی. اما در کل، متاسفانه فکر می کنم تا وقتی نسل ها نگذرن و فرهنگ ها اصطلاح نشن، مشکل اصلی حل نمیشه. این راهکارهای این مدلی خیلی هر از گاهین و همیشه جواب نمیدن.

دانشجو شنبه 3 خرداد 1399 ساعت 00:41 http://mywords97.blogfa.com

بسیار ممنون از راهنماییهای خوبتون.

خواهش می کنم :).
امیدوارم یه روزی برسه که همه جا عادلانه رفتار بشه :).

دانشجو جمعه 2 خرداد 1399 ساعت 13:39 http://mywords97.blogfa.com

ممنون از توضیحاتت. توی ایران آنچه من دیدم اینطوری نیست. روسا - حتی زنها - دوست دارن زیرمجموعه شون (مثلا معاون) یه خانوم زیبا و خوش پوش باشه که اگه رییس خانومه با بودن اون معاون در کنارش بهشون توجه بیشتری بشه و اگه آقاست که محیط کاری جذاب تری خواهد داشت!! حالا فرض کن با اختلاف نه چندان زیادی از نظر کیفیت کاری. من حتی این رو در دانشگاه هم دیدم - دانشگاهی که درس خوندم یکی از بهترین دانشگاه هاست. برخی اساتید حتی در نمره دهی براشون مهم بود. شاید ناخودآگاهانه شاید هم خودآگاهانه... شاید یه جور ویژگی ذاتی بشر است.... متاسفانه کشورهای دیگه نرفتم و البته که باید مدتی زندگی کرد تا این رو فهمید... برام مهمه و خیلی دلم میخواد بدونم این در تمام دنیاست یا در کشورهایی که روابط زن و مرد محدوده و هر دو تشنه اند؟ مقوله خوش برخورد بدن و مرتب بودن متفاوته که هر فردی باید داشته باشه. منظورم دقیقا همون مثالی خوبیه که زدین.... در واقع مدتهاست دلم میخواد بدونم این جدایی زن از مرد در جامعه و محدود کردن روابط واقعا چه تاثیری داره؟

نمیدونم واقعا. ولی خب اون شرکت های خصوصی ای که این کارو بکنن قطعا ضرر کرده ان.
در مورد دانشگاه هم که خب دانشگاه یه جای دولتی حساب میشه دیگه و قابل انتظاره که کلا روابط توش مثل سایر جاهای دولتی باشه.
البته توی همون دانشگاه هم حداقل برای ما، یعنی توی رشته ی ما و استادای ما، برعکس بود. استادا اصلا علاقه ای به دیدن دخترا نداشتن. حتی استاد داشتیم (ما چپ و راستی می نشستیم، پسرا یه ور، دخترا یه ور) کللللا به سمت دخترا نگاه نمی کرد. مثلا ما نزدیک در بودیم، میومد رد میشد، میرفت سمت پسرا وایمیستاد و کلا به اون ور نگاه می کرد و درس می داد و درسش تموم میشد پا میشد میرفت! حتی یادمه یه بار وسط درسش اومدن گفتن ببخشید تو این کلاس امتحان قراره برگزار بشه، شما لطفا برین یه کلاس دیگه، استاده رو به پسرا گفت آقایون بریم یه کلاس دیگه!!
ولی خب از اون ورم که از پسرا می پرسی، به نظرشون در حق اونا هم خیلی استادا ظلم می کردن و فقط به عشوه های دخترا جواب میدادن و این حرفا! به نظرم وقتی عدالت نباشه، خیلی فرقی نداره به کدوم ور کج باشه رفتار طرف. ظلم ظلمه دیگه.
در مورد اون جدایی زن و مردی که توی جامعه ی ما هست، من نه اطلاعاتی در مورد سایر کشورهای مسلمون دارم، نه راجع به کشورهایی غیر از آلمان، ولی تو همون رفتاری که اینجا می بینم، متاسفانه حتی اینجا هم نگاه های معنی دار از سمت مردهایی که بهشون می خوره ایرانی، عراقی، افغانستانی، پاکستانی یا هندی باشه بیشتر از مردهای آلمانیه. البته این صرفا یه تجربه ی شخصیه. شاید دیگران تجربه شون کاملا متفاوت باشه.

دانشجو پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 10:56 http://mywords97.blogfa.com

خیلی راهنمایی های خوبی بود. توی ایران هم به نظر من این راهنمایی ها برای مصاحله خوبه. استخدام یه جای خوب نه یه جای الکی... یه سوال بپرسم؟ زیبایی چقدر نقش داره در استخدام؟؟ اگه به من بگن در ایران چقدر نقش داره من میگم خیلی زیاد. به نظر من جذابیت، زیبایی، خوش پوش بودن نقش زیادی داره.

امیدوارم واقعا مفید بوده باشه :).
به نظرم قاعدتا نباید هیچ تاثیری داشته باشه. شاید تو ایران و تو شرکت های دولتی (که توش عملا طرف هیچ کاری نمی کنه یا هیچ تخصصی لازم نداره) بخوان همچین کاری رو بکنن ولی اگه از دید کارفرما و یه شرکت خصوصی نگاه کنی، کارفرما هدفش اینه که اون پروژه ای که داره به مقصد برسه و هرچه بهتر پیاده سازی بشه. بنابراین، اگه بخواد مثلا یه دختر خوشگل رو استخدام کنه که هیچی از برنامه نویسی سر در نمیاره، خودش اول از همه ضرر کرده.
از طرف دیگه به نظرم به کشور و فرهنگ و این چیزا هم بستگی داره. مثلا تو آلمان من تو بیشتر از نصف مصاحبه هایی که رفتم (مخصوصا خانوما) لباس رسمی نداشته ان. قشنگ با کفش پاشنه بلند و تی شرت گل گلی قرمز و سفید و شلوار کوتاه و این تیپا اومدن نشسته ان سر میز. مردا هم همون تی شرت و شلوار جین خیلی وقتا. اونایی که کت و شلوار داشتن، بیشتر آدمای سن بالا و مثلا 50 ساله و اینا بوده ان که خب کلا پرستیژشون و شغلشون که مثلا مدیریت و این چیزاست ایجاب میکنه که لباس های سنگین تری بپوشن. وگرنه جوونا تو قید و بند این چیزا نیستن. واسه همین فکر می کنم متقابلا هم براشون خیلی مهم نیست که طرف با چه لباسی اومده مصاحبه. مهم اینه که سوالا رو خوب جواب بده و خودشو خوب نشون بده.
البته برای شغل هایی که طرف سر و کارش با مشتری زیاده، به نظرم شخصیت طرف مهمه، مثلا اینکه خوش سر و زبون باشه و سعی کنه اثرگذار باشه روی طرف مقابلش. و خب از اونجایی که آراستگی و رسید به سر و وضع هم بخشی از این مدل شخصیت هاست، توی این جور مشاغل به نظرم احتمالا تاثیر داشته باشه. اما اینکه بخوایم بگیم توی همه ی شغل ها تاثیر داره، فکر نمی کنم این طوری باشه. تازه واسه همین شغل های این مدلی هم به نظرم صد درصد نیست.
مثلا توی شرکت قبلی ما، فلوریان یه پسر بسیاااار چاق بود که وسط سرش کچل بود، ولی دورش مو داشت و بلند میکرد و دم اسبی می بست. تو وهله ی اول اصلا آدمو جذب نمی کرد. اما توماس همیشه اونو با خودش می برد نمایشگاها و آخرش هم بیشتر رفت توی تیم مارکتینگ شرکت قبلی. چون همینکه باهاش شروع به صحبت می کردی، انقدررر باحوصله و صبورانه و مهربون و با لبخند همه چیو برات توضیح میداد که حتی دلت میخواست بیشتر ازش سوال بپرسی. بارها هم پیش اومده بود که من یه سوالی رو ازش پرسیده بودم، گفته بود نمیدونم. منم رفته بودم دنبال کارم. بعد مثلا می دیدم 4 ساعت بعدش میومد میگفت، ببین من سرچ کردم برات، یه راهی پیدا کردم. یعنی این قدر پیگیر بود. همین شخصیتش باعث میشد که خیلی مناسب مارکتینگ باشه، گرچه به لحاظ قیافه اگه میخواستی در نظر بگیری، همه ی بقیه ی شرکت ازش بهتر بودن!

مهسا پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 07:52

ممنون دختر خیلی خیلی مهربون مطالبت همیشه بموقع واسه من هست

خواهش میکنم.
خوشحالم که به دردت خورده :).

زهرا چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 15:31

خیلی خوب بود. درستت درد نکنه :)
منم تو تجربه اپلای دانشگاهم به نظرم رسید که این to the point بودن میتونه خیلی موثر باشه.

خواهش می کنم :).
آره، اینکه بدونن تو دقیقا دنبال یه چیز خاصی بودی تو زندگیت و هی از این شاخه به اون شاخه نمی پری به نظرم تاثیر مثبت داره :).

شیرین چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 14:15

ممنون از وقتی ک گذاشتی وجواب دادی، من فکر کنم مشکلم بیشتر فهمیدن سوالاس چون من کارموتزم به زبان انگلیسی بود بسختی وبا وقت کم تونستم آلمانی یاد بگیرم تازه امتحان سی ۱ داد، ولی همیشه تو فهمیدن سوالهایی ک میپرسن نه همش ولی بعضیاش گیر میفتم با اینکه اولش بهشون میگم من اینجا ب انگلیسی درس خوندم. اولش فکر میکردم به هرحال اینقدر درکو دارن که ببینن کسی که تو فقط سه سال هم درسشوتموم کرده هم المانی یادگرفته فقط نیاز به ی محیط داره که توش راه بیفته ولی الان میبینم اصلا حاضرنیستن بهم وقت بدن، نمیدونم شایدم مشکل جای دیگس و من اشتباه میکنم چون همسرم که کنارم میشینه میگه کامل نیست اما خوب حرف میزنی(اون زبانش بهتره چون اینجا به آلمانی درس میخونه) متاسفانه رشته من جوریه ک فقط زبان آلمانی میخواد همین اعتماد بنفسموگرفته و روزبروز داره افسرده ترم میکنه، هرروز میشینم مصاحبه هامو تو ذهنم دوره میکنم میگردم دنبال اشکالام و نمیدونم دقیقا کجاش میلنگه.

خواهش میکنم.
کاملا درک میکنم چی میگی. وقتی به انگلیسی خونده باشی، مصاحبه ی کاری به آلمانی خیلی سخته. چون کلی کلمه ی تخصصی هست که نمیفهمیشون و بالتبع سوالاشونو هم درک نمیکنی.
اینکه حاضر نیستن بهت وقت بدن هم کاملا درسته. شرکت ها (مخصوصا اگه بزرگ باشن) اصلا همچین فرصتی بهت نمیدن. دلیلش هم چیزهای مختلفیه. یکیش اینکه راهنماهاشون به آلمانیه و از روز اول بهت میگن خب این داکیومنتا رو بخون و بر اساسش عمل کن. وقتی ببینن طرف مثلا چیزی که یه ساعت وقت میخواد رو باید براش ۸ ساعت وقت بذاره میگن این به درد ما نمیخوره. دیگه اینکه ممکنه جلسات شروع به کارشون (Einarbeitung) برای چند نفر باشه به صورت همزمان و طبیعتا به آلمانی. باز اونجوری هم می بینن شما با بقیه هماهنگ نیستین. برای همین از دید شرکت ها هم که نگاه کنی، تا حدی حق دارن.
ولی بازم شرکت های انگلیسی زبان هستن، شرکت هایی که پارتنرهایی توی کشورهای دیگه دارن، یا اصلا خودشون بیسشون تو کشورهای دیگه است.
یا اینکه شرکت های کوچیک. شرکت های کوچیک راحت تر کنار میتونن بیان با کسی که آلمانیش هنوز خیلی عالی نیست چون مثلا قراره ۵ نفرو هماهنگ کنن که انگلیسی حرف بزنن، نه ۵۰ نفر رو.
ناامید نشو. واسه همه اولش همین طوری بوده. تو هم میتونی، مطمئن باش .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد