مسافرت- روز اول


خب ما بالاخره تا حدی به زندگی عادی برگشتیم! خوب بود حالا پنج شیش روز بیشتر نرفته بودیم مسافرت، وگرنه چند روز لازم داشتیم واسه برگشتن به زندگی .

جمعه پروازمون بود که بریم. من اون روزو مرخصی گرفته بودم ولی همسر قرار بود 4 5 ساعتی کار کنه.

برای اینکه مطمئن باشیم که می رسیم، قرار شد همین که کار همسر تموم شد بریم.

به تاکسی ای که اون دفعه باهاش رفته بودیم فرودگاه زنگ زدم و گفتم که یه تاکسی می خوایم و گفت مشکلی نیست، میام. آخرش میگم آدرسمو لازم ندارین؟ میگه آدرستون فلانه دیگه. فکر کنم به جای اسم آدرسمونو ذخیره کرده بود آقاهه .

از اون جایی که تصمیم گرفته بودیم که خیلی زودتر بریم که خیالمون راحت باشه که مشکلی پیش نمیاد، کلی مجبور شدیم توی فرودگاه بمونیم. ولی خب بهتر از این بود که با استرس بریم.

چک اینمون کلا پنج دقیقه هم طول نکشید چون هیچ کس اونجا نبود و بعدشم که نشستیم توی فرودگاه تا وقت پروازمون بشه.

پروازمون بدون هیچ تاخیری انجام شد و خیلی خوب بود کیفیتش.

--

تو فرودگاه که بودیم، یه قسمت، اون خانمی که پیج می کرد فکر کنم هنوز تازه کارشو شروع کرده بود. می گفت اُل پسنجرز ... بُکد... بُکِد .. فلایت نامبر ... .

--

--

وقتی رسیدیم عصر بود و کار خاصی نمی تونستیم بکنیم. مستقیم رفتیم ماشینو گرفتیم که ماشینی که قرار بود بهمون بدن هم نبود و یکی به ما دادن که بهتر از چیزی بود که ما رزرو کرده بودیم.

از اونجا با ماشین رفتیم هتلمون که تقریبا نیم ساعت فاصله داشت. وقتی رسیدیم ساعتای شیش و نیم اینا بود.

این اولین باری بود به عمرم که می رفتیم یه هتلی که پذیرشش درست و حسابی انگلیسی بلد نبود! خانمه همون اول بهمون گفت که باید بگین که چه ساعتی برای صبحانه ها و شام ها می خواین بیاین رستوران. خیلی تعجب کردیم. معمولا ساعت نمی پرسن. فقط میگن رستوران از ساعت فلان تا فلان بازه.

بهش برای شام گفتم 8.5 اینا ولی گفتم میشه امشبو استثنائا زودتر بریم؟ مثلا هفت اینا؟ بعد خانمه درست نفهمید و دوباره توضیح دادم. یه آقایی اون بغل بود، اون اومد کمک کرد به خانمه که من چی میگم و گفت اشکالی نداره.

رفتیم تو اتاق، دیدم این خانمه نه پسورد اینترنتی بهمون داد، نه یه نقشه ای، چیزی.

دوباره رفتم گفتم خانم پسورد اینترنت چیه؟ گفت پسورد نداره. گفتم یه نقشه هم می خوام، دارین؟ یه نقشه ی پرینت سیاه و سفید بهم داد :/ که نشون میداد ما کجاییم. یه سوپرمارکتی هم بهمون معرفی کرد که اگه چیزی لازم داشتیم، این نزدیک ترینشه.

بعدش دیگه رفتیم شام و یه دوری هم نزدیکای هتل زدیم و ساحلو که فکر کنم کمتر از صد متر باهامون فاصله داشت یه رصدی کردیم و رفتیم خوابیدیم.

--

شام هتلش خوب بود ولی کلا هتلش خیلی فرق داشت با هتلی که برای مایورکا رفته بودیم.

مایورکا اولین باری بود که ما هتل All-inklusiv (آل- اینکلوزیو) می گرفتیم؛ یعنی هتلی که همه چی روشه. یعنی از صبح که بیدار می شدی، تا شب اصلا لازم نبود بری بیرون از هتل! هر چی می خواستی تو هتل بود. صبحانه، بعد از صبحانه اسنک و بستنی و اینا، بعد ناهار، بعد دوباره اسنک و بستنی و نوشیدنی، بعد شام. در کنار اون، برنامه ی تفریحی و وسایل بازی و تنیس و فوتبال و بیلیارد و بازی مخصوص بچه ها و نمایش و مسابقه و سه تا استخر و هر چیز دیگه ای که آدم بخواد ازش لذت ببره هم بود. فقط اگه آدم واقعا اصرار داشت که بره روی ساحل شنی قدم بزنه، لازم بود بره بیرون از هتل.

این یکی رو ولی ما هتل رو Halb-Pension (هالب پنزی یون) گرفته بودیم؛ هالب یعنی نصف. یعنی صبحانه و شام باهاش بود. نوشیدنی رو باید پول میدادی. برنامه ی تفریحی و این چیزا هم داشتن.

هتل ها هم معمولا این جورین که اونی که آل اینکلوزیو می فروشه، به همه همین جوری می فروشه. یعنی هر کی توی اون هتل مایورکا بود، همون آل اینکلوزیو خریده بود. چندین تا ساختمونم بود اون هتله و کلا خیلی هر کی هر کی بود، شلوغ بود، شاد بود، سر و صدای جیغ و داد بچه ها بود، کلا یه فضای خاصی داشت.

این هتله ولی خیلی آروم و بی سر وصدا بود. می رفتی می نشستی توی تراس رستورانش، با صدای مرغای دریایی شامتو می خوردی. کلا یه جور دیگه بود. خیلی هم از هتل قبلی کوچیک تر بود و واسه همین برنامه ی تفریحیش اصلا اون فضای شاد هتل مایورکا رو پیدا نمی کرد. توی اون هتل مایورکا، مثلا صد نفر نشسته بودن داشتن برنامه رو نگاه می کردن، بیست سی نفر اون بالا داشتن مسابقه می دادن. ولی اینجا هفت هشت ده نفر نشسته بودن و یه نفر یه موزیک لایو اجرا می کرد. کلا چیزی که ما رو جذب کنه یا پسرمونو اصلا نداشت. بعدم برنامه شون یا دیر شروع میشد یا نمی دونم چی ولی اصلا ما رو به سمت خودش نمی کشید. در حالی که ما تو اون مایورکا، میومدیم بریم بیرون، بعد می دیدیم برنامه اش جذابه، می نشستیم اصلا همونو تو حیاط نگاه می کردیم و دیگه کلا بیرون رفتن کنسل میشد!

در کل، خوب بودها، شامشم خیلی بهتر از اون هتل مایورکا بود ولی خب با توجه به اینکه آخرین تجربه ی ما از سفر اون هتل مایورکا بود، من هتل اون یکی رو - علی رغم تمام کاستی هاش نسبت به این هتل- بیشتر دوست داشتم.

در واقع، از هر نظر بخوام مقایسه کنم، هتل این دفعه بهتر بود. یعنی، هم اتاقمون بزرگتر بود، هم آشپزخونه داشت باهاش و حتی کلی ظرف، هم مرتب تر بود، هم غذاش بهتر بود، هم آروم تر بود. ولی چون اون یکی هتل شادتر بود، من اونو بیشتر دوست داشتم.

تنها مشکل این هتل این بود که تو قسمت پذیرشش همه انگلیسی بلد نبودن و بعضی هاشون خیلی به زحمت انگلیسی صحبت می کردن!


نظرات 3 + ارسال نظر
ربولی حسن کور یکشنبه 9 مرداد 1401 ساعت 08:29 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چه خوب که بهتون خوش گذشته
من ترجیح میدم وقتی میرم سفر توی شهرشونو بگردم.
نهایتا برای خواب و غذا برمیگردیم هتل

سلام،
امیدوارم سفر شمام خوش بگذره :).
ما هم تا وقتی بچه نداشتیم، بیشتر میرفتیم توی شهرا رو می گشتیم ولی الان پسرمون اون قدری راه نمیاد که بخوایم بریم شهرگردی. مجبوریم یه اتراق کنیم.
این دفعه که هتلمون ناهار نداشت بهتر بود. چون ما هم هر جا می رفتیم، ناهارا رو معمولا نبودیم.

AE شنبه 8 مرداد 1401 ساعت 23:26

خب پس :)

ما یه همکاری داشتیم مهمان‌دار یورووینگز بود، خیلی با غرور می‌گفت جاهایی که یورووینگز خودش کانتر چک‌این داره کارمنداش خیلی سریع‌تر از لوفت‌هانزا کار چک‌این رو انجام می‌دن. کلی ناراحت بود چرا تو شهر ما کانترها یکیه:) ولی گویا واقعا خیلی هم پرت نمی‌گفته بنده خدا

حالا من نمی دونم وضع همیشه این جوریه یا نه ولی واقعا صف لوفتانزا شلوغ بود. یورو وینگز بود که صفش خلوت بود و خوب بود :). خدا رو شکر که ما پولدار نبودیم بخوایم با لوفتانزا بریم .

AE شنبه 8 مرداد 1401 ساعت 22:58

من خیلی کنجکاو شدم اون خانم پیجر تو فرودگاه چی میخواسته بگه:) بکد بکد دیگه چیه؟ :))))

احیانا پروازتون با یورووینگز نبوده؟

Booked رو داشت تلاش میکرد بخونه :).
چرا، رفتنیمون با یورو وینگز بود، برگشتنیمون با TUI.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد