فلاش بک - زمین


بچه ها خیلی چیزا رو می خواستم تعریف کنم راجع به این قضیه ی خونه خریدن. اما خب دیگه از خیلی هاش باید فاکتور بگیرم الان و بعدا توی یه فرصت دیگه ای تعریف کنم.

بعد از کش و قوس های فراوان ما یه آگهی برای یه پروژه ای رو دیدیم و من زنگ زدم و قرار شد یه سری داکیومنت برای ما بفرسته و فرستاد. ولی اون چیزی که توی آگهی بود با اون چیزی که طرف فرستاده بود، دقیق یکی نبود. زنگ زدم و گفتم چرا این جوریه؟ گفت اونی که من برات فرستادم درسته و توی سایت یه سری چیزاش اتوماتیکه و نمیشه تغییرش داد.

مثلا تو سایت نوشته بود پول بنگاهی نداره، ولی تو ایمیل داشت ولی با یه مبلغ دیگه ای. اصلا کلا اطلاعاتش با هم نمی خوند.

بعد در نهایت ما میتینگ گذاشتیم و گفتیم می خوایم خونه رو.

قضیه از این قرار بود که ما باید اول قرارداد رو با شرکت سازنده امضا می کردیم، بعد با بنگاهی. چرا؟ چون توی آلمان یه مالیاتی هست که وقتی زمین یا خونه می خری باید پرداخت کنی و مبلغش برای ایالت ما 6.5 درصده (که خب اگه حساب کنین، مبلغش زیاد میشه دیگه با توجه به قیمت خونه ها) و طبیعیه که اگه شما یه زمین بخرین، خب نصف میشه تقریبا مبلغ براتون. یعنی به نفعتونه که زمین بخرین مثلا 6.5 درصد از 250 هزار یورو رو پرداخت کنین تا اینکه کل پروژه رو بگین ما خریده ایم و 6.5 درصد از 500 تومن رو (با فرض اینکه قیمت ساخت خونه بشه 250 تومن) پرداخت کنین.

حالا اینا این طوری کرده بودن که برای اینکه یه در رویی باشه که خریدار فقط 6.5 درصد از قیمت زمین رو پرداخت کنه، می گفتن ما زمین رو جدا می فروشیم و شرکت ایکس هم می سازدش. اما شما اجازه ندارین زمین رو بخرین، ولی برین با شرکت وای بسازینش. برای همین باید اول یه قرارداد امضا می کردی با شرکت ایکس که ما خونه ی آدرس فلان رو با شما می سازیم. بعد قرارداد امضا می کردی با فروشنده های زمین.

ما هم این کارو کردیم و قراردادو با شرکت ایکس امضا کردیم.

بعدش باید می رفتیم سراغ وام گرفتن. به همون پیرمرده گفتیم و اومد و برامون چند بار هم ایمیلی آفر فرستاد و تا حدی پیش رفتیم.

این وسط هم قیمت وام ها همیییین جوری داشت اضافه میشد روز به روز. واقعا منظورم روز به روزه ها، یعنی از چهار شنبه تا پنج شنبه، قیمت تغییر می کرد.

از اون طرف، بانک می گفت برای اینکه ما بهتون وام بدیم، باید قرارداد امضا شده ی زمینو بدین.

از اون ور بنگاهی محترم رفته بود مسافرت به مدت دو هفته و کسی هم جایگزینش نبود.

بانک هم خب تا یه حدی منتظر آدم میشه. نمیشه بگیم هی صبر کن تو همچین موقعیتی که.

یه سری مدارک هم بانک از ما خواست که من از شرکت ایکس گرفتم. باز بانک یه سری چیزای دیگه می خواست. یه سری هاشو شرکت ایکس می گفت باید از بنگاهی بگیری، اینا مربوط به زمینه.

یه سری مدارک هم با هم نمی خوند. این شرکت ایکس یه پلن خونه داشت که قرار بود چیو درست کنه و خونه قراره چند متر باشه، اون متراژی که نوشته بود، با اون متراژی که معمارشون در آورده بود یکی نبود.

بانک هم گیر داده بود که این مشکل داره. باز ما به شرکت ایکس گفتیم و اون گفت به معمارم میگم که درست کنه ولی الان مرخصیه. دوشنبه میاد.

دوشنبه معمار اومد و مثلا یه چیزیو درست کرد و آقاهه به من گفت درست شده و من براشون فرستادم.

در نهایت، بانک با همون به ما اکی داد ولی آقای شرکت ایکس به من دروغ گفته بود و درست نشده بود. در واقع، نوشته بود که متراژ خونه قراره 130 متر باشه ولی ما در نهایت فهمیدیم که خونه حداکثر حدود 119 متر میشه.

خلاصه، یه جاهاییشو خود شرکت ایکس زنگ می زد به اون خانم بنگاهیه که هماهنگ کنه و برامون مدارکو بگیره. بعد باز زنگ می زد به بانک و می گفت به ما وقت بدین و بعد زنگ می زد به اون پیرمرده (که واسط وام گرفتنمون بود) و خداییش خودش روزی شصت بار به این و اون زنگ می زد.

از اون طرف، معمولش اینه که بانک اول باید به شما وام رو بده و امضای قرارداد زمین منوط به بودن وامه وگرنه که میگن تو که پول نداری که می خوای زمین بخری.

آخرش، هی با این صحبت کن و به اون بگو، قرار شد بانک به ما یه تاییدیه بده که ما به اینا وام میدیم و ما با اون قرارداد امضا کنیم.

فروشنده های زمین هم دو نفر بودن، یه خواهر و برادر که الان فکر کنم شصت سالشون اینا بود و این خونه بهشون به ارث رسیده بود.

حالا شما حساب کنین چقدر آدم باید برای کارای ما هماهنگ می شدن: دو تا فروشنده، واسط گرفتن وام، خود بانک، شرکت سازنده، خانم بنگاهی و دفتر ثبت اسناد.

من فکر کنم توی یه بازه ای به طور متوسط روزی پنج شیش بار داشتم زنگ می زدم به این و اون که چی شد و فلان مدرکو چیکا رکردین و کی کی میره مسافرت و کی هست و ... .

در نهایت، روز امضای قرارداد، باز دیدیم یکی از فروشنده ها اومده!! بعد مرده میگه که خواهرم قرار بوده بیاد، گفته قطار نمی دونم نیومده و کنسل شده و چی. ولی خب ما فکر می کنیم که دروغ می گفت. چون اولا قطار جایگزین هست، دوما خب اگه دیرتر میومد، نهایتش باید دوشنبه اش کار ما رو راه مینداخت دیگه، نه دو هفته بعدش. حالا الان توضیح میدم.

در نهایت، ما با همون یه نفر قرارداد رو امضا کردیم. اما خانم دفتر ثبت اسناد گفت برای اینکه سند کامل بشه، باید اون یکی هم امضا کنه. هر وقت اون اومد و امضا کرد، بعد من قرارداد رو برای همه تون می فرستم و شما هم باید دوباره از ما یه نوبت بگیرین و بیاین یه چیز دیگه رو هم امضا کنین.

بعدتر، من باز از این بنگاهیه پرسیدم چی شد؟ گفت اون زنه قرار شده تو شهر خودش بره یه دفتر ثبت اسنادی و امضاشو ثبت کنه.

آخه برای اینکه مطمئن باشن که جعل و اینا اتفاق نمیفته، این جوری نبود که بگن خب سندو می فرستیم و طرف امضا کنه و پس بفرسته. باید خانمه می رفت یه دفتر ثبت اسناد رسمی و با ارائه ی مدرک شناساییش، یه امضایی می کرد تا امضاش تطبیق داده بشه با امضای کارت شناساییش و بعد اون دفتر ثبت اسناد اون مدرک رو به دفتر ثبت اسنادی که ما می خواستیم می فرستاد و اون وقت کار تموم میشد.

دوباره واسط واممون از ما پرسید چی شد؟ منم زنگ زدم به دفتر ثبت اسناد و گفتم آقا لطفا همونی که ما تا الان امضا کرده یمو فعلا بده.

بعد همونو برای واسط واممون فرستادم و گفتم والا فعلا همینو داریم. اونم مستقیم فرستاد برای بانک و بعد هم بهم گفت همین اکیه چون بالاخره به نامتون خورده زمین دیگه. بقیه اش رو هر وقت اون یکی هم امضا کرد، برام بفرست. گفتم باشه.

بعدم جواب بانک رو برامون فرستاد که گفته بود حدود 11 روز کاری طول می کشه تا ما قرارداد وام رو بفرستیم.

یعنی توی تمام این مدت، ما همچنان بدون قرارداد وام بودیم و از اون طرف، اینجا زمین و خونه، قراردادش قابل فسخ نیست که شما تا مثلا یه هفته بعدش بتونی بگی پشیمون شدم. امضا که کردی، دیگه باید از زیر سنگم شده، پولشو جور کنی.

من ولی به اون بنگاهیه لو ندادم که کار بانک پیش رفته. زنگ زدم و پرسیدم امضای اون یکی خانمه چی شد؟ گفت آره، اون رفته مسافرت :/!!!

گفتم خانم ما هنوز بانک بهمون وام نداده. یعنی چی رفته مسافرت؟!

گفت من سعی می کنم پیداش کنم و بگم که زودتر کار شما رو انجام بده.

در نهایت، یه هفته بعدترش، یعنی بعد از حدود دو هفته، بالاخره اون خانمه افتخار داد و رفت یه امضا کرد توی یه دفتر ثبت اسنادی توی شهرشون.

بانک هم بعد از اون 11 روز کاریش، بالاخره قرارداد رو برای ما فرستاد و ما امضا کردیم و پس فرستادیم.

حالا این وسط، فامیلی همسر عوض می شد و قرار بود همسر یازده آگوست بره کارت شناسایی جدیدشو بگیره.

ما هم به واسط واممون گفتیم الان رو کنیم که فامیلی همسر عوض شده یا بذاریم بره کارت شناساییشو بگیره بعد؟

گفت نه، هر وقت کارت شناسایی جدیدشو گرفت، برای من بفرستین. ما هم همین کارو کردیم.

ولی برای دفتر ثبت اسناد این جوری نبود - و درستش هم این بود. خانمه گفت از روزی که گواهی تایید فامیلی همسر شما اومده، همسر شما فامیلی جدیدشو داره و برای امضای نوبت  دوم، گفت که با مدرک تاییدیه ی تغییر فامیلیش بیاد با فامیلی جدیدش امضا کنه.

دیگه همین کارو کردیم و بعد از حدود یکی دو ماه درگیر این پروسه بودن، همه ی قراردادها امضا شد.

بماند که این وسط این خانم بنگاهیه گیجی رو به حد اعلی رسونده بود. در حدی که مثلا به من یه بار ایمیل زد و گفت کارت های شناساییتونو بفرست؛ برای امضای قرارداد لازمه که من یه سری چیزا رو آماده کنم و منم فرستادم.

بعد یکی دو روز به قرارداد، دوباره تو واتس اپ زد که لطفا کارت های شناساییتونو بفرست. منم دیگه نگفتم آقا من قبلا فرستاده ام و فلان. انقدر که زنه گیج بود، گفتم الان باز اشتباهی میره کارت شناسایی یکی دیگه رو پرینت می زنه! براش فرستادم.

بعد که فرداش توی دفتر ثبت دیدیمش، گفت آره، من دیروز می خواستم اون پیامو به فروشنده بزنم، اشتباهی به شما زده ام؛ شما قبلا فرستاده بودین برام مدارکتونو!

خونه ای هم که خریدیم Doppelhaushälfte است یعنی نصف یه خونه ی دوتایی که به صورت قرینه ساخته میشه. اون یکی همسایه هم قرار بود یه ایرانی باشه - که پشیمون شد. یه بار من به این خانم بنگاهی پیام دادم تو واتس اپ و یه سوالی پرسیدیم، جواب داد سلام خانم فلانی (اسم اون یکی ایرانیه!) که یه چیزایی هم توش نوشته بود که معلوم بود اصلا قرار نبوده این پیامو به من بزنه.

یه بار هم من اون اوایل به خانمه گفتم اگه اون یکی نصفه رو بخوایم بخریم چقدر میشه که کلی عدد و رقم غلط غلوط به من گفت و بعدتر باز دوباره زنگ زدم و گفتم اینا که با آگهیتون یکی نیست و باز دوباره رفت حساب و کتاب کرد و یه چیز دیگه با ایمیل فرستاد.

اصلا به قدری این زنه گیج بود که ما تو هر مرحله ی کار استرس اینو داشتیم که الان یه چیزی کلا اشتباه از آب دربیاد.

حالا - خدا رو شکر- در نهایت زمینو خریدیم و حالا باید به فکر ساختش باشیم.

ولی می دونین مشکل چیه؟ مشکل اینه که این خونه ها باید با هم ساخته بشن چون به هم وصلن و برای اون یکی خونه هنوز هیچ قراردادی امضا نشده.

از طرفی، قرارداد ما با شرکت ایکس که الان ازش 2 ماه اینا میگذره، فقط اگر در عرض دوازده ماه از شروع این قرارداد ما ساخت خونه رو شروع کنیم، با قیمت های ثابتی که به ما داده خونه رو می سازه.

از طرف دیگه، الان یه خونه روی این زمین هست که باید تخریب بشه و اونم قراره ما نصف پولشو بدیم (کم هم نیست پولش، بیست هزار یورو) و نصفه ی دیگه شو اون یکی خریدار. یعنی اصلا راه نداره که ما بخوایم بگیم حالا شما ساخت خونه ی ما رو شروع کنین.

ما برای قسمت خودمون رو کاراشو انجام داده یم با معماره و صحبت کردیم و الان قراره درخواست ساختنشو برای شهرداری بفرستیم و منتظر اومدن تاییدیه اش بشیم. ولی خب تا اون یکی خونه هم همین مراحل رو طی نکنه، نمیشه ساخت رو شروع کرد.

خلاصه که الان دردسر زیاد داریم. خیلی خیلی محتاج دعای شما هستیم.

بقیه ی دردسراشو برای اینکه زیاد نشه، توی یه پست دیگه میگم.

حالا شما فعلا دعا کنین درست بشه و یه مشتری برای اون یکی خونه پیدا بشه تا بعدا ان شاءالله بیام و از مراحل ساختش بگم.


نظرات 13 + ارسال نظر
کهکشانى پنج‌شنبه 3 شهریور 1401 ساعت 22:27

مبااارک
ان شاءالله زودى یه خونه خیلى خوشگل بسازید

مرسی، ان شاالله :).

فامیل دور پنج‌شنبه 3 شهریور 1401 ساعت 18:48

حالا چرا فامیلی رو میخواهید عوض کنید ؟

فامیلی آلمانی میگیرید که زین پس کاراتون تو المان راحت تر پیش بره یا چیز دیگه ؟

فامیلی آلمانی نگرفته ایم. فامیلی همسر سخت بود برای آلمانی ها و چون دو قسمتی بود و جدا نوشته میشد، اکثرا فکر می کردن فامیلیش middle name هست و توی فرم ها مشکل داشتیم.
واسه همین، همسر توی فامیلی آلمانیش یه قسمت از فامیلیش رو حذف کرد.

دختری بنام اُمید! چهارشنبه 2 شهریور 1401 ساعت 21:14

مبارکه، خوشحالم که بالاخره تونستین زمینی که میخواستید رو پیدا کنید، ان شالله بقیه کارها هم جور میشه :)
الان که میگن خونه و زمین تو آلمان خیلی کمه، احتمالا خیلی طول نمیکشه خریدار پیدا بشه. حیف خودم پول ندارم بیام همسایتون بشم :)

ممنونم عزیزم :).
ان شاءالله :).
نمی دونم والا. الان چون سود وام ها ثبات نداره، مردم هم خیلی مرددن که آیا بخرن یا صبر کنن و قیمت ها میاد پایین.
ان شاءالله که زود یه همسایه ی خوب پیدا بشه برامون :).

محبوب حبیب چهارشنبه 2 شهریور 1401 ساعت 13:52

خوب خدا رو شکر. ان سالها به خوشی بسازند واستون

مرسی عزیزم، ان شاالله :).

محبوب حبیب چهارشنبه 2 شهریور 1401 ساعت 11:09

ممنون از توضیحات کاملتر
پس واقعا به نظر میرسه فقط همون عایق کاری دیوار بینابین صرفه جویی هست و گرنه همه چی مستقله و دیوار مشترکی وجود نداره. ایران که این هزینه کمه. حالا آلمان این هزینه مبارزه به اینهمه استرس؟ نمیشه بگین این هزینه با ما نه با شرکت که خوب به نفعشه دیرتر شروع کنه. که دیگه شرکت مستقل شروع کنه ساخت رو چه همسایه ای باشه چه نباشه؟

خواهش میکنم عزیزم :).
حالا دیروز که آقاهه زنگ زد و گفت ما کار رو پیش می بریم. ولی نمیدونم چطوری میشه، آخه فقط هزینه ی اون نیست. هزینه ی تخریب خونه ی فعلی خودش ۴۰ هزارتاس که ما نصفشو باید بدیم. نمیدونم الان اون یکی نصفه شو کی قراره بده. یا مثلا هزینه ی اندازه گیری دقیق زمین و افرازش هم نصف نصفه.
حالا که گفته شروع میکنیم. نمیدونم دیگه.

نفس سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 23:56

مبارکه

مرسی :).

سمیرا سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 12:37

باور کن اون یکی خریداره هم سر گیج بازی این زنه فسخ قرارداد کرده

، واقعا بعید نیست.
من الان دیگه زمان گذشته، همه ی گیج بازی های زنه یادم نمیاد. اما می تونم بگم اگر مثلا من 10 بار ازش چیزی خواستم، حداقل شیش بارش تو دفعه ی اول اشتباه تحویل داده شد :/!

AE سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 10:46

سلام!
خدا رو شکر که تا اینجاش هر چند با استرس به خوبی طی شده
ان شاءالله که هر چه زودتر اون خونه هم یه مشتری پیدا کنه و همه چی به خوبی پیش بره

علیک سلام،
مرسی، ان شاءالله :).

محبوب حبیب سه‌شنبه 1 شهریور 1401 ساعت 07:27

سلام معمولی جان
خرید خونه یه حال خیلیییی خوبی داره. انگار بعدش یه خستگی زیادی از آدم از بین می‌ره و آرامش میگیره. انشاالله زودتر این زمین تبدیل به خونه بشه. تو آلمان نمی‌دونم چقدر طول میدن خونه رو می‌سازن ولی توضیحاتت نشون میداد خان بزرگ همینا بوده. به سلامتی انشالله توش ساکن بشین.
البته نفهمیدم چرا اینجوری نصفه است. اگر دو تا زمین مستقل هست چرا جدا نمی سازن. اگر دیوارها قراره مشترک باشه که معنی نمیده خونه ها مستقل باشن. مثل اپارتمانه دیگه، یکجا باید یکی بسازه نه دو تا سازنده. خلاصه عکس بدی شاید بفهمیم

سلام عزیزم،
مرسی عزیزم، ان شاالله :).
زمین مستقله ولی یه دیوار مشترک داریم با همسایه ی بغلی دیگه. آپارتمان که یعنی از بالا یا پایین وصل باشی و کلا سند زمینی به نامت نباشه.
این خونه ها، شکلشون مثلا این جوریه:
https://image.schoener-wohnen.de/12605672/t/w4/v5/w1440/r0/-/doppelhaus-adobestock-gerhardseybert-jpg--62873-.jpg
الان تو این عکس، دو تا خونه ی قرمز هستن که به هم وصلن. کلا دوپل هوس هلفته، یعنی دو تا خونه ای که هر کدوم از یه طرف به خونه ی بغلی وصلن و از سه طرف دیگه آزادن.
البته؛ اینکه میگم دیوار مشترک، منظورم این نیست که یه دونه دیوار بینمونه. بالاخره هر خونه ای دیوار خودشو داره. منظورم اینه که دیوارا به هم دیگه متصل هستن.
و اگر ما بخوایم خونه مون رو تنهایی بسازیم، یعنی اون ور هیچ خونه ی دیگه ای نباشه، حداقلش اینه که یه سری بحث ایزولیشن دیوار پیش میاد که ما باید انجام بدیم و هزینه بره (اون طوری که آقاهه توضیح داد و من یادم مونده). در حالی که اگر با هم بسازیم با همسایه، دیگه لازم نیست ما اون ایزولیشن مربوط به بارون و اینا رو انجام بدیم، چون دیوار به خونه ی همسایه وصله.
از نظر زمانش هم از زمانی که شروع به ساخت کنن، می گن یه ساله تقریبا خونه ساخته میشه.
حالا دعا کنین خیلی طول نکشه و یه همسایه ی خوب هم برامون پیدا بشه :).

مامان فرشته ها دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت 23:26

اوه جانمی مبارک باشه نمیشه ما بیایم همیایه تون بشیمانشاالله همه چیز به خوبی و با ارامش و امنیت پیش میره

ممنونم عزیزم :).
شما اگه اومدین، اصلا بیاین توی خود خونه مون، مهمونمون شین، چرا همسایه بشین؟

لیلی دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت 23:04 http://Leiligermany.blogsky.com

یعنی چقدر زنگ و استرس و مدرک و ... داشتین. خدا رو شکر که با این همه بالا و پایین شدن هنوز سرجاتون هستین

هنوزم داریم البته :/!
آره -خدا رو شکر- تا اینجاش که پیش رفته. ان شاءالله از این به بعدش هم خوب پیش بره :).

نکته دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت 22:53

دعا که حتما ...ولی برای ادمهای کم حوصله ای نث من اخرش یه خلاصه بزار که خرید تا کجا پیش رفت چون من جرئیاتو نمیتونم بخونم شرمنده حوصله م نمیکشه

مرسی :).
کلا هر وقت من فلاش بک نوشتم، بدونین که آخرش خوب بوده، وگرنه نمی نوشتم اصلا .

نیوشا دوشنبه 31 مرداد 1401 ساعت 21:08

سلام
مبارک باشه
امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره

سلام،
ممنونم عزیزم :).
ان شاالله با دعای شما دوستان :).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد