اینم بخشی از زندگیه :)


چند روز پیش یه کمی سرما خورده بودم. نصف شب انقدر سرفه کردم که خودم بیدار شدم، همسر هم بیدار شد.

ساعتو نگاه کردم، ساعت 3 صبح بود. همسر میگه فردا صبح می خوای کار کنی؟ میگم حالا ببینم چی میشه. احتمالا آره.

پسرمونم وسطمون خواب بود.

همون موقع یاد این افتادم که چند روز پیش توی تلگرام می خوندم، یکی نوشته بود دوست دارم بدونم مامان و بابام بعد از چهل سال چی دارن به هم بگن که سر صبح هم با هم حرف می زنن و نمی ذارن ما بخوابیم.

و بعد دقیقا به این فکر کردم که الان پسرمون بیدار میشه بنده خدا و با خودش میگه آخه نصف شب وقت حرف زدنه؟!

--

چهارشنبه صبح که بیدار شدم، از نظر سرماخوردگی حالم بد نبود ولی چون شب نتونسته بودم بخوابم، سرم خیلی درد می کرد. تصمیم گرفتم کار نکنم.

فردا و پس فرداش رو هم ایمیل زدم و گفتم نمیام.

پنج شنبه زنگ زدم به دکترم، گفتم فقط یه گواهی می خوام. گفت نمیشه. باید بیای معاینه بشی.

فرداش رفتم. گفته بود تا 9.5 باید اینجا باشی. حدود 9:15 اینا رسیدم. حدود 10:30 بالاخره دکتر اومد سراغ من.

بهش می گم تا دوشنبه خوب میشم دیگه؟ میگه اگه خوب نشی، دوشنبه دوباره بیا.

تو دلم گفتم دیوونه باشم که با این حال نزار بخوام دوباره بیام اینجا یه ساعت واستم که تو بیای معاینه ام کنی!

تازه معاینه ام هم نکرد واقعا. همین جوری یه معاینه ی سرسری کرد. حتی نگفت چه دارویی تجویز کرده، حتی نگفت چطوری مصرف کنم دارو رو. یه برگه دست من داد که برم.

کلا دکتره زیاد واسه آدم وقت نمیذاره. دفعه های قبل هم که رفته ام، همین جوری بوده. باید دکترمو عوض کنم.

--

از هفته ی پیش هم که مهد مرتب داره پیام میده که امروز فقط هفت تا کارمند داریم، امروز دو تای دیگه کروناشون مثبت شد، امروز بچه هاتونو خودتون نگه دارین و ... .

حالا امروز که دوباره پیام دادن، همسر میگه می خوای ما هم تست بدیم؟ آخه خودش هم حالش زیاد خوب نبود.

گفتم بدیم. من که جمعه دادم و منفی بود.

همسر از خودش تست گرفت، من میتینگ داشتم. یه چیزی گفت، من متوجه نشدم. میتینگم که تموم شد، گفتم چیزی گفتی؟ گفت مال من به شکلی واضح مثبته. بیا تو هم بده.

یه تست هم برای من گذاشت روی میز.

منم دو دقیقه تا میتینگ بعدی داشتم. سریع یه تست گرفتم. هنوز میتینگ شروع نشده بود، نگاه کردم، دیدم این مایعش هنوز از خط تست رد شد، به کنترل رسیده و نرسیده، خط تستش کاملا صورتیه، از خود خط کنترل پررنگ تر.

و به این ترتیب ما اولین کرونای عمرمونو گرفتیم.

ولی خب برای ما همون سرماخوردگی ساده است؛ حتی ساده تر از چیزی که من به طور معمول گرفتارش میشم وقتی سرما می خورم.

--

از پسرمونم تست گرفتیم؛ منفی بود.

البته؛ حدس می زنم اون گرفته و خوب شده. چون اول اون گرفت، بعد من، بعد همسر.

--

آنیا برام نوشته دخترمعمولی، خوشحالم که می بینم امروز دوباره داری کار می کنی. من سه شنبه متوجه شدم که حالت زیاد خوب نیست. ولی خوشحالم که الان برگشتی.

براش نوشتم الان تازه کرونا مثبتم ولی خب حالم خوبه .

--

خواهر کوچیک تر داره به مامان یاد میده که چطوری سرچ کنه. میگه اون "روباه خسبیده" رو روش بزن .


نظرات 11 + ارسال نظر
Mostafa شنبه 29 بهمن 1401 ساعت 21:06

دایره قرمز بهتره

دایره ی قرمز چیه؟
من واقعا شرمنده ام؛ ولی هیچ کدوم از کامنتاتونو متوجه نشدم .

Saraaaaaaaaa یکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت 09:42

ان شاالله زودی خوب خوب بشی

مرسی عزیزم .

نفس جمعه 21 بهمن 1401 ساعت 00:16

راستی نمیدونم ای کتابو گفتم یانه
اماجالب بود" زبان بدن"
فکر کنم علاقمندباشید

مرسی عزیزم. کتابی به این اسم رو قبلا خونده ام. ولی نمی دونم اینی که شما میگین هم دقیقا همونه یا یه چیز جدیده. چون من اون کتاب رو سال 86 اینا خوندم.
بازم مرسی بابت معرفی :).

نفس سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 20:05

سلام انشالله حالتون بهترشدا باشه.
خداروشکر کردنا داره سویه کمترومشابه تر به سرماخوردگی میده تا انفلونزا.
روباه خُسبیده
زنده باد

سلام،
مرسی عزیزم. خوبیم، خدا رو شکر.
آره دیگه. الان خیلی بیماری ساده ای حساب میشه.
.

خانم مهندس سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 19:27 https://msengineer.blogsky.com/

ایشالله که زودتر خوب بشی عزیزم
ما که این چند وقته خیلی مربض شدیم و دیگه واسمون مهم نیست کرونا یا آنفولانزا است
یه سوالی شما سر کار ماسک میزنین ؟ یا پسرتون توی مهد ؟

مرسی عزیزم :).
امیدوارم شمام الان حالتون خوب باشه و دیگه تا مدت ها از هر مریضی این مدلی ای واکسینه باشین.
من که کلا از خونه کار می کنم ولی اگر بریم هم، نه. خیلی وقته دیگه ماسک اجباری نیست. کسی هم نمی زنه.
توی مهد که دیگه اصلا. بچه ها هرگز موظف به زدن ماسک نبودن چون واقعا هم نمی تونن. پدر و مادرا و مربی ها یه مدتی مجبور بودن که اونم فکر کنم یه سالی هست برداشته ان.
تازه از اول فوریه، اینجا کسی که کرونا داره هم دیگه لازم نیست قرنطینه باشه. دیگه کاملا یه بیماری عادی حساب میشه، در حد سرماخوردگی.

دختری بنام اُمید! سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 17:23

هر کدوممون چندبار گرفتیم، خودمون خبر نداریم
ان شالله بزودی هر دو خوب بشید

آره فکر کنم .
ان شاءالله شمام همیشه سلامت باشین .

مریم.ش سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 10:20

ایشالا زودتر خوب بشی

مرسی عزیزم، ان شالله تو هم همیشه در کنار خانواده ات سالم باشی :).

صبا سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 02:21 http://gharetanhaei.blog.ir

سلام.
امیدوارم خیلی زود هر دوتون خوب بشید و در همین حد علائمش ضعیف بمونه.

من یه دوستی دارم هر بار کرونا گرفته از بس علایمش مشترک با سرماخوردگی بوده نرفته روزهای اول تست بده و مثلا یه هفته حال ندار بوده و سرفه میکرده روز ششم میره تست کرونا میده و مثبت میشه! هر بار هم میگه من فکر میکردم کرونا یه شکل دیگه هست!

سلام عزیزم،
مرسی :).
آره، منم واقعا یه تصور دیگه ای داشتم، مخصوصا که اونایی که دو سه بار گرفته بودن کلا یه جور دیگه راجع بهش حرف میزدن.

رها سه‌شنبه 18 بهمن 1401 ساعت 01:23

والا من هم که سرچ کردن بلد هستم معنی روباه خسبیده و اینکه کجا هست رو نفهمیدم، نمی‌دونم مادرتون متوجه شدن یا نه ، شاید هم من هوشم کمه و واضحه.

:)))، ببخشید، باید بعدش توضیح میدادم. فایرفاکسو میگفت.

پری دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت 22:54

انشاالله هر چه زودتر کامل خوب بشین

مرسی عزیزم :).
ان شاالله شمام همیشه سالم باشین.

رها دوشنبه 17 بهمن 1401 ساعت 22:27

سلام عزیزم. امیدوارم که خیلی زود کامل هم خودت و هم همسرت سلامتیتون رو بدست بیارید. درسته که دیگه کرونا اون حالت اول رو نداره ولی بازم اسمش حس خوبی به آدم نمی‌ده.

سلام عزیزم،
مرسی. امیدوارم شمام همیشه سلامت باشین :).
آره، همین طوره دقیقا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد