یه کم آلمانی


۱- es schadet nicht: اِس شادت نیشت:

معنی: ضرر نداره.

معنیش دیگه طوری نیست که نیازی به مثال داشته باشه. یه وقتی شما یه کاری رو شک دارین بکنین، نکنین. یکی بهتون میگه ضرر نداره اگه انجامش بدی.


۲- mach dir keinen Kopf: ماخ دیر کاینِن کُپف

معنی کلمه هاش رو به ترتیب بخوام از چپ به راست بنویسم میشه: make yourself no head 

معنی اصطلاحیش یعنی دیگه بهش فکر نکن.

مثلا جمعه عصر شما سر کارتون به یه مشکل کاری برخورده این و خیلی استرس دارین که مشکل حل میشه هفته ی بعد یا نه، باید چیکار کنین، تا اون موقع چیکار کنین. بعد همکارتون بهتون میگه "ماخ دیر کاینن کُپف" یعنی دیگه بهش فکر نکن. دوشنبه دوباره روش کار می کنیم.


روزمره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پراکنده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همین جوری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از کتاب ها


از گزیده ی آثار عبید زاکانی:

اعرابی را پیش خلیفه بردند، او را دید بر تخت نشسته و دیگران در زیر ایستاده، گفت السلام علیک‌یا الله. گفت من الله نیستم. گفت یا جبرئیل. گفت من جبرئیل نیستم. گفت الله نیستی، جبرئیل نیستی، پس چرا بر آن بالا تنها نشسته ای؟ تو نیز در زیر آی و در میان مردمان بنشین.

--

صاحب دیوان، پهلوان عوض را گفت: یکی را که عقلی داشته باشد به جایی فرستادن می خواهم. گفت ای خواجه، هر که را عقل بود، از این خانه برفت.

--

این کتاب گزیده ی آثار عبید زاکانی تموم شد. کتاب خوبی بود و خوشحالم که خریدمش. و همین طور خوشحالم که هر کدوم از کتاباش رو تک تک نخریدم. احساس می کنم من آدم بیشتر از این خوندن این مدل کتاب ها نبودم. اون قسمت های طنزش رو خیلی دوست داشتم. اما قسمت های شعرش، خیلی جاهاش توصیف و اینا بود و چیزی نبود که منو جذب کنه. اگر کتاب کاملش رو خریده بودم، خیلی حوصله ام رو سر می برد.

در کل، کتاب کوچیکیه و به اونایی که علاقه دارن به این مدل کتاب ها، می تونم توصیه اش کنم :).

--

از کتاب منطق الطیر به نثر:

خدا خطاب به موسی گفت قارون هفتاد بار نام تو را تواند و از تو کمک تواست. اما تو جواب ندادی، در حالی که اگر یک بار از من تقاضا می کرد، به او جواب میدادم.

--

هر کسی که از گناهکاران ایراد بگیرد و آنها را برنجاند، خود نیز از ستمکاران است.

--

در خراسان شاهی به نام عمید بود که خدم و حشم بسیار داشت. غلامان شاه عمید همیشه همه زیبا بودند. آنها همیشه با لباسهای تمیز و زینت داده در مقابل مردم  ظاهر میشدند. روزی دیوانه ای از کنار قصر شاه عمید میگذشت .‌.، گفت یا رب، بنده داری از شاه عمید خراسان یاد بگیر.

--

این کتاب منطق الطیر به نثر هم که فکر کنم سال 2014 اینا خریده بودیمش، بالاخره تموم شد و به خاطره ها پیوست. بد نبود کتابش. اما خیلی هم منحصر به فرد نبود. اینم خوشحالم که کتاب کوچیکشو خریدم. چون فکر می کنم خود منطق الطیر خیلی کتاب قطوری باشه. ولی این کتاب خیلی ساده و با نثر و بعضی جاها با شعر قضیه رو توضیح داده بود و روون و ساده بود.

--

کتاب بعدی ای که شروع کرده ام، خواجه ی تاجداره که کلا فاز متفاوتی داره. با اینکه کتاب های دیگه ای داشتیم که به نظرم جذاب تر میومدن، ولی چون خیلی وقت بود این کتابو داشتیم و اینم مال چندین سال پیش بود، گفتم اینم بخونم که پرونده اش بسته بشه، بعد برم سراغ بعدی ها.

تو لیست کتاب های باقی مونده از قدیم، هم چنان پنج گنج هست و شاهنامه . جرئت ندارم به این دو تا دست بزنم از بس که طولانین. از طرفی هم چون واقعا کتاب های ارزشمندین دوست دارم یه بار کامل خونده باشمشون (گرچه قبلا قسمت هایی از هر کدومشون رو پراکنده خونده ام تحت عنوان های دیگه ای). حالا ببینم کی می تونم این دو تا رو تموم کنم.