بچه ی خواهر کوچیک تر از اواسط سپتامبر اومده ایتالیا. با خودشم حدود 7500 یورو آورد.
همون اوایل رفت یه لپ تاپ و یه گوشی و یه تبلت اپل خرید. یه بار زنگ زدم بهش رفته بود کنسرت، یه روز رفته بود ونیز، یه بار اومد آلمان، برا خودش پیتزا می خرید از بیرون. خلاصه، خوش می گذروند.
من یه بار که با خواهر کوچیک تر حرف می زدم، بهش گفتم بچه ات اینجوری کم میاره ها، داره زیاد خرج می کنه. همسرش از اون ور گفت خوب می کنه، خوب می کنه.
منم دیگه از اون به بعد هیچی نگفتم، حتی وقتی به وضوح می دونستم که دخل و خرجش با هم نمی خونه. با خودم گفتم من خاله ی خرم یا عمه ی گاو؟ (این ضرب المثل تو شهر ما، معادل همون من سر پیازم یا ته پیازمه. گفتم شمام یه ضرب المثل جدید یاد بگیرین ولی الان سرچش کردم، دیدم بقیه به معنی دیگه ای ازش استفاده می کنن، ولی واسه ما، معنیش همونه که گفتم) وقتی خودشون دوست دارن که بچه شون این مدلی خرج کنه، به من چه که نگران جیب اونا باشم؟
حالا اون روز خواهر کوچیک تر به من زنگ زده، میگه میخوام یه کمی تِتِر بریزم به حساب بچه ام، نمیشه و اون هنوز انگشت نگاری نشده و تو فوریه حساب باز می کنه. برا تو بریزم، تو بدی به اون. گفتم نه، تو اگه به من تتر بدی، من اگه زیر یه سال اینجا بفروشم، باید مالیاتشو بدم. من نمی دونم بخوام به حساب اون تتر بریزم، چطوری میشه و فروش حساب میشه یا نه. من خودم پول میریزم به حسابش، بعدا از تو میگیرم هر وقت اومدم ایران.
میگه باشه. کلی صحبت کردیم، بهش میگم کم کم بهش بده، تو الان اگه 5 هزار یورو بهش بدی، اون باز دو ماه دیگه تموم کرده. براش حساب و کتاب کردم بر حسب پولی که داشت و خرجش و اینا، گفتم تو اگه هر ماه 500 یورو بهش بدی، باید برسونه تا فوریه. گفتم من باشم 500 تا، 500 تا بهش میدم. ولی تو هر چی بگی، من همون قدر میریزم به حسابش. اگه بگی 5 هزار تا، من 5 هزار تا میریزم، بگی 500 تا، من 500 تا میریزم.
همسرش گفت هزار تا بریز. گفتم چشم.
من که هزار تا رو ریختم و اگه ده بار دیگه هم بگه، میریزم ولی برام جالب بود که آدما از اشتباهاشون درس نمی گیرن. خود بچه هه که درس نمی گیره هیچی، خانواده اش هم درس نمی گیرن!
تازه با این همه پول نداشتن، گیر داده بچه اش که ایرانم بره دسامبر .
خواهر کوچیک تر میگه گفته یه بلیت ارزون پیدا کرده ام، منم بیام. ولی پروازه به تهران نیس، به شیرازه!! میگم خواهرم اون اگه بیاد شیراز، یه هفته ام میره تو شیراز میگرده، خرج گردش شیرازشم باید بدی .
تازه، می خواد براشون سوغاتی هم بخره! خواهر کوچیک تر میگه بهش میگم مامان جان، تو جیب ما رو نزن، نمی خواد برامون سوغاتی بگیری !
خواهر کوچیک تر میگه بهش میگم من الان از خاله یه کم پول میگیرم برات، تو وقتی بورستو گرفتی، بهش بده. میگه نه دیگه، من بورسمو بگیرم، نمی تونم که هم پول خاله رو بدم، هم خرج زندگیمو! بورسم فقط برا خرج زندگیمه!
من اون روز که دیدم همسر خواهر کوچیک تر، هنوزم مثل قبلش فکر می کنه، دیگه بیشتر از این دخالتی نکردم و گفتم هر چی شما بگین، من بهش میدم. ولی مشکل این بچه، به زودی بزرگتر میشه. چون میگه درسام زیاده و نمی تونم کار کنم، باشه یه کمی بیشتر پیش برم، زبانم بهتر شه، ترم های بعدی کار می کنم. ولی من چشَم آب نمی خوره که این بچه تا آخر تحصیلشم کار کنه. بعدم که فارغ التحصیل بشه، همین یه ذره بورسم نداره، هزینه هاش بیشتر میشه. و کار پیدا کردن هم برای کسی که تو دوران تحصیلش کار نکرده باشه، سخت تره.
می ترسم بهشون بگم، بگن نه بچه ی ما بلده، خودشو یه جا جا می کنه و از پس خودش برمیاد و از این حرفا. نگم، بعدا میگن تو که می دونستی، چرا نگفتی؟!
آدم نمی دونه چیکار کنه واقعا. ان شاءالله که ختم به خیر بشه مهاجرت این بچه!
--
اون همشهریمون بود که اول که اومد یه ده روزی پیش ما بود، یادتونه؟
دیروز باباش به همسر پیام داده بود یه درخواستی دارم ازتون. همسر بلافاصله گفت باور کن پول کم آورده.
و خب، بله، زنگ زد و گفت که اگه میشه شیش هزار یورو به حساب بچه ام بریزین. :|
ما که می ریزیم، ولی خداییش نه به عنوان پدر و مادر، این روش تربیت بچه درسته، نه به عنوان یه فرزندِ بزرگسال عاقل و بالغ، این مدل رفتار کردن و فشار آوردن به پدر و مادر درسته.
خیلی فشار میاد به پدر و مادر که با دلار بالای هفتاد تومن، برا بچه شون چند هزار یورو جور کنن. اگه پولدارن و بازاری و مال حلال خور که خوش به حالشون و نوش جونشون، هر چقدر دوست دارن، خرج کنن. ولی برای قشر متوسط، واقعا خیلی سخته. هر بار که این بچه ها از والدین پول میخوان، اونا دارن یه چیزی می فروشن؛ یا طلا می فروشن، یا زمین میفروشن، یا چیز دیگه.
الان، خواهر کوچیک تر میگه مکه ای که نمی دونم سال 86 اینا خریده بوده ان رو فروخته. یکی دو تیکه زمین دارن، میگه اونا فروش نرفت، دیگه همینو فروختم.
البته؛ اگه به من نمی گفت، بهش می گفتم نفروش، قرضتو به من دیرتر بده. ولی اول فروخته بود، بعد به من گفت.
--
اینم بگم که این همشهریمون از خواهرزاده ی من خیلی خیلی بهتر خرج کرده. حداقل بعد یه سال کم آورده، نه بعد سه ماه! ولی بازم فکر کنم ماهی هزار تا رو راحت خرج کرده با توجه به پولی که از ایران آورده بود.
--
مامان حسین قبل تر بارها شده بود خیلی قدیم ها که ما دانشجو بودیم راجع به چیزی که حرف می زدیم، مثلا میگفت اینو آلناتورا ارگانیکشو داره و خیلی خوبه. اون یکی رو ادکا داره و خیلی خوبه و فلان. یادمه، ما اون زمان به همدیگه نگاه می کردیم و می گفتیم از چه جاهایی اینا خرید می کنن.
الان که هر دومون از نظر شغلی شرایطمون بهتره و ادکا هم بهمون نزدیک تره، با کلی ترس و لرز که دستمون می لرزه چیزیو ورداریم ، میریم از ادکا خرید می کنیم. ولی بازم قیمتا رو نگاه می کنیم؛ هر چیزیو ورنمیداریم.
چند وقت پیش، حسین اینا اینجا بودن. یه چیزی سر ناهار بود، گفت اینو از کجا خریدین؟ گفتیم از ادکا. یه چیز دیگه رو پرسید، گفتیم ادکا. گفتیم ما اینجا ادکا نزدیکمونه، میریم از ادکا می خریم دیگه همه چیو.
هم بابای حسین، هم مامانش گفتن اوووه، شما پولدارین پس، میرین از ادکا همه ی خریداتونو می کنین . ما از لیدل می خریم!
تو دلم گفتم لعنتی، تو یه عمری راجع به محصولات ادکا و آلناتورا با ما حرف زدی و به ما حس فقیر بودن دادی، حالا داری به ما میگی پولدار .
حالا، البته؛ حرف اونا شوخی بودها، نه اینکه واقعا استطاعتشو نداشته باشن.
ولی حتی اونا هم می گفتن دقت کردین اصلا آدمایی که میان تو ادکا یه تیپ دیگه ان؟ هیچی خارجی بینشون نیس؟
اینو راست میگه واقعا. ما هم به چشممون اومده. وقتی میری ادکا، تقریبا همه آلمانین، اونم آلمانی های پیر. فکر کنم میانگین سنی بگیری، هفتاد باشه تو مشتری های ادکا .
حالا همین همشهری ما میره از ادکا خرید می کنه.
--
خدا به خیر کنه مهاجرت این دهه هشتادی ها رو .
--
پسرمون رفته دوش گرفته. اومده میگه حدس بزن چی شد تو حموم. میگم چی شد؟ میگه 3 بار سرمو شستم، 4 بار بدنمو! آخرشم شامپوم تموم نشد که بخوام شامپوی جدیدمو استفاده کنم !
باز خدا رو شکر با شامپو بدنشو شسته، نریخته شامپو رو دور که نوبت شامپوی جدیدش بشه .
--
ببخشید که خیلی پست شد این چند روز! یه عالمه چیز میز تو چرک نویسام بود که دیگه الان همه رو منتشر کردم، به جز یه دونه که راجع به کتاباییه که خونده ام. یه چند روز نفس راحت بکشین، دیگه نمیام بنویسم .
بیشتر منظورم اینه که مثلا من برای پسرم پارسال کیف خریدم کیف کاملا سالم و نو
و تصمیم هم ندارم تا خراب و پاره شدتش کیف عوض کنم
ولی وقتی میببنه مدام بچه ها حتی در طی یک سال میف عوض میکنن و به هم پز میدن میاد به من میگه ! درسته من سر حرفم می مونم ولی
مم غذای سالم میزارم یکی ساندویچ داره یکی غذا از رستوران واسش میارن
من گوشی نمیدم وای دوستش میاد از بازی های روز میگه
من کارتونهای مناسب واسش میزازم ولی دوستش واسش زامی و اسپایدرمن میکشه
وقتی ظواهر خیلی مهمه. ، تیپ مامانا از بچه ها خیره کننده تره
وقتی برای بچه هاشون دو دست لباس مدرسه سفارش میدن
من میگم با پول تو جیبی خودت خوراکی بخر ولی همسرم بی هوا واسشون خر چی بخوان میخره
این میشه که من مامان بدی هستم و تلاش من نوعی خیلی جوابگو نیست
قبول دارم که بعدا میفهمه و حتی بعضی هاشو الانم میفهمه …
می فهمم چی میگی. ما هم نسبت به خیلی ها و حتی خیلی از بقیه ی دوستای ایرانیمون اینجا همین جوری ایم!
.
. حتی، به نظر من، نگران اینم نباش که همسرت یه طور دیگه رفتار میکنه. اگه دو نفر تو خونه به بچه سخت بگیرن، خیلی سخت میشه برای بچه دیگه.
.
ولی خب، اهمیت نمیدیم و به روش خودمون ادامه میدیم
مامان بدی هم نیستی؛ نگران نباش
سخت نگیر عزیزم، سخت نگیر. تو تلاشتو میکنی و همین کافیه
سلام، چقدر بچه های جدید با نسل ما فرق دارن
میخواستم چند تا تجربه رو بگم که شاید به کار خواهرزاده تون بیاد:
سال اول حتما باید سی واحد پاس کنه در غیر اینصورت باید بپرسید رو پس بده
میتونم برای تمکن مالی، از نامه ای که سفارت ایتالیا توایران بهش داده، استفاده کنه(فقط سال اول)
میتونه وام دانشجویی بگیره، بعد از پاس کردن حداقل بیست واحد، ولی باید برگه رزیدنسا و کارت آیدنتیتا بگیره اول. شروع بازپرداخت وام، دو سال بعد از فارغ التحیلیه
از همه مهمترین زبان ایتالیایی یه اگه میخواد کار پیدا کنه بعدا
امیدوارم که موفق باشه
علیک سلام،
. بهش میگم. نمی دونم اطلاع داره از این امکانات یا نه.
یه دنیا ممنونم عزیزم
سلام معمولی جان
دهه هشتادیها هیچ درکی از جیب من و پدر و مادر ندارند ، اکثرا تک فرزند هستند و همه چی را مال خودشون می دونند ، برادرزاده منم همینه مثل ریگ پول خرج می کنه
علیک سلام،
.
یعنی می خوای بگی بچه ی ما هم که تک فرزنده فردا این جوری میشه؟
من از الان گفته باشم؛ من بهش پول نمیدما
متاسفانه توی ایران ما مدیریت مالی یاد نمیگیریم اصلا
و حتی بدتر از اون مدیریت هیجان
وقتی نمیتونیم خودمون رو کنترل کنیم دخل و حرج بهم نمیخوره
توی چشم و هم چشمی همه کار میکنیم
مثلا من می شناسم طرف برای ۱۰ هزار تومن اختلاف قیمت پرینت با اتوبوس مسافت زیادی رو میره و میاد بعد یهو تو جلسه دفاع میلیون میلیون خرج میکنه که تو چشم باشه
حتی خود ما بیشتر از دخلمون مجلوریم خرج پوشاک کنیم که دید بقیه عوض نشه
دیدگاهمون شده ما که نمیتونیم پس انداز کنیم پس همین لحظه رو خوش باشیم
واقعا این بحث نسل جدید خیلی ناراحت کننده است و توی سیستمی مه همه چیز غلطه درست رفتار کردن من نوعی جواب نمیده و ناخواسته غلط رفتار میکنم
ولی پستت به خود من تلنگر زد
چقدر خاله ی مهربون و خوبی هستی
آره، موافقم. حداقل زمان ما که هیچ آموزشی در موردش نبود. نمی دونم الان هست یا نه؛ اینجا رو هم البته نمی دونم دارن همچین چیزی یا نه. ولی به طور سنتی چون آلمانی ها زیاد دو دو تا چهار تا می کنن، خب بچه شونم یاد می گیره دیگه.
.
--
من با این قسمت که گفتی درست رفتار کردن من نوعی جواب نمیده موافق نیستم راستش. درسته که ممکنه شما یه کاری رو بکنی و بچه ات بیشتر تحت تاثیر جامعه باشه و اون لحظه مطابق خواسته ات و توقعت رفتار نکنه، ولی بعدا یه جایی تو بزرگسالیش، شاید بیست سال دیگه، می فهمه که کار درست همونی بوده که خانواده اش انجام می داده.
--
خدا کنه این جوری باشم که میگی
برادرزاده من هم ایتالیااست. دقیقا تو همین مدل رفتار ها داره پیش میره. پارسال که میرفت ما به عنوان عمه خدا حافظی مبسوط و هدیه و فلان دادیم . گفتیم خب یه سالی نمیاد. با توجه به پیش فرض مون. اما نشون به اون نشون سه ماه بعد تو یه دورهمی بود بعد دوباره رفت برای عید اومد تابستون اومد و اواسط مهر رفت
خولاصع از قبل بیشتر می بینیمش...
:)))، حالا برای هم نسلای ما برعکسه!
یکی از دوستای ما -که تازه، کاری هم اومده و وضعش خوبه- میگه از اول که اومدیم، من گفتم من سالی دو بار باید برم مامانمو ببینم. الان تقریبا یه سال و نیم یه بار دارم میرم!
سلام دختر معم,لی جان این دهه هشادی ها همینن..عادت کردن به اینطوری بودن خوشحال و در لحظه زندگی کنن. راستی خواهر زادتون چرا براش جور نکردی بیاد المان .. یا الان ازتون با توجه به هم رشته بودنتون کار انلایپ براش جور کنید یا راهنمایی نمیخواد ازتون که چکار کنه برای پیشرفت شغلیش?
احتمالادختره که عزیز باباشه
سلام عزیزم،
نمیدونم والا.خدا کنه آخر و عاقبتشون از ما بهتر باشه.
برا آلمان باید سالی ۱۲ تا میداشت. این قدر نداشتن و باید کار میکرد حتما ولی ایتالیا بورس میداد. واسه همین، گفت میام ایتالیا.
الان کلا تو فکر آینده اش نیس، میخواد خوش بگذرونه.
از من گاهی راجع به درسایی که ورداره می پرسه ولی واسه کارش، نه.
آره، دختره :).
الهیییی
خب اون شامپوش رو هم باز کنه 2تا داشته باشه، حتما ک نباید اون یکی تموم بشه
آدم تا ذوق یه چیزی رو داره باید استفاده کنه ازش و لذتشو ببره
منم همینو ازش پرسیدم!!
.
گفتم خب، اون یکیو باز میکردی، اینو کم کم بعدا استفاده میکردی
سلام به نظر من پدر و مادر که دور هستن احساساتی تصمیم می گیرن و هی می گن نکنه بچه ام کم بیاره نکنه تو غربت اذیت شه و ... ولی پیش بیاد به خود خواهر زاده باید بگین که اگه کار دانشجویی نکنین واسه اینده شغلیت خوب نیستا اتفاقا دیروز منم با بردارم سر اینکه یه موضوعی رو بهتره خانم دوستش بدونه یا نه بحث می کردیم و من می گفتم حتما باید بهش بگین و اون مخالف بود واقعا ادم نمی دونه چه کاری درست تره
علیک سلام،
همین طوره. وقتی بچه میگه مثلا من ماهی هزار یورو خرجمه، باور میکنن. از کجا بدونن مثلا میشه با هشتصد تا هم زندگی کرد؟
من یه بار بهش گفتم همون اوایل که حواسش باشه که کل دوره ی تحصیلش دو ساله و باید رزومه ی خوبی داشته باشه که بتونه کار پیدا کنه. باید تو این دو سال کارم بکنه و کانکشن پیدا کنه. ولی خب، خیلی تو این فازا نیس، منم دیگه دوباره نگفتم.
نمیدونم دیگه. خدا براش درست کنه.
اول اینکه انقدر شیرین مینویسی که روز چند تا پست هم بگذاری من با علاقه میخونم!
همشم با پول پدر و مادر! براشونم مهم نیست که پدر و مادر از کجا پولو تهیه می کنن. یکی از همین بچه ها بعد از مدتی رفت سر کار و ماهی حدود هزار یورو می گرفت، ولی باز اجاره خونه شو باباش میداد چون این هزار یورو رو خرج خورد و خوراک و تفریحش می کرد!

در مورد این پستت، من هم دانشجویی اومدم المان و با اینکه وضع مالی پدرم بد نبود، انقدر صبر کردم که خودم پول جمع کنم. ماشینمو طلا و هر چی داشتم فروختم و یک ریال از پدرم نگرفتم برای مهاجرت. اوایل هم چون سر کار نمیرفتم خیلی با احتیاط خرج می کردم. حتی یه یورو رو حساب می کردم. بعد می دیدم بچه های جوون میان از اول خونه بزرگ مستقل می گیرن، کنسرت میرن، کشورهای دیگه میرن سفر، هنوز سه ماه نشده اومدن دنبال اینن که ماشین بخرن، به قول تو از ادکا خرید می کنن
جالبه که زمان دانشجویی همکلاسی های هندی، پاکستانی، مصری، ... داشتم که از روز اول وردوشون میرفتن سر کار. هر کاری، رستوران، پیک، ... ولی بچه های ایرانی اکثرا دیرتر سر کار میرفتن و هر جایی هم کار نمی کردن. حالا من نمیتونم بگم کدوم روش تربیتی درست تره، ولی میدونم که دقیقا برعکس بودیم! من تا جایی که میشد سعی می کردم و سعی می کنم پدر و مادرم رو از مشکلات و مسایلم دور نگه دارم و فکرشونو مشغول نکنم، ولی برای این بچه ها برعکس، این پدر و مادرن که تو صف مقدم می ایستند که نکنه بچه شون با مشکل و استرس روبرو بشه.
پسرتون خیلی بانمکه
یادم افتاد یه بار برای برادرزادم که سه چهار سالش بود تاپ و شرت کادو گرفتم، عمدا جیش کرد توی شلوارش که مامانش شلوارشو عوض کنه و شورت نو رو براش بپوشونه
قربونت عزیزم، لطف داری :).
.
کاملا موافقم با همه ی حرفات.
خدا آخر و عاقبتشونو به خیر ککه. اگه پدر و مادر داشته باشن که خب خرج کنن، نوش جونشون. ولی امان از وقتی که پدر و مادر به سختی اون پولو برای بچه جور کنن.
--
من داداشم کوچتر از من
بعد بعضیموقع به مامان و مخصوصا بابام گیر میدادم که اقا بی حساب کتاب پول ندید به این بچه بعد گاهی عذاب وجدان می گرفتم نکنه زیاده روی می کنم
اخه خرج های بی خود می کرد ، ولی الان این مثال ها تو دیدم میگم این خودش یه سبک زندگی ، راه پس انداز واقعا
البته داداشم ایران ها ولی خب گمونم فرقی نداره
چند هزار تا واقعا سخت برای اکثر جامعه ، کارمندی دیگه ، قرون قرون جمع شده
خلاصه که از نظراتت استفاده می کنیم دختر معمولی جانم
دوره ی ما و خانواده ی ما خوب بود اصلا. به هیشکی پول نمی دادن، قشنگ عدالت هم برامون برقرار میشد
.
معمولی جان
امیدوارم همیشه دست بخشنده و روحیه سخاوتمندت را حفظ کنی. می دونم که همه اینها قرض هست و بهت برمی گرده و منتی هم به هیچ کس وارد نیست اما باور کن همین قرض دادن هم از کسانی که حتی تمکن مالی دارند برای دیگران برنمیاد. من که خودم جونم در میاد اگر بخواهم قرض بدهم کتمان هم نمی کنم. چقدر خوبه که انسان های خوبی مثل شما در دنیا هستند.
شما همیشه به من خیلی لطف داری عزیزم.
خدا به ما بده، ان شاءالله مام به بقیه میدیم :).
فکر می کنم این الان تنها چیزیه که ازمون برمیاد برای دور و بریهامون.
پدر و مادرا با هزار تا امید و آرزو کلی از خرج های خودشون می زنن که این بچه ها رو بفرستن خارج، بلکه؛ اونا زندگی بهتری داشته باشن.
و امیدوارم در نهایت، واقعا این بچه ها زندگی بهتری داشته باشن.
واقعن چقدر سخته اینجوری بخان از ایران مخارج رو تامین کنن.
چون واقعن دیگه جایگزین کردنشون توی ایران هم راحت نیست، یعنی طلا بفروشی واقعن دیگه نمیتونی همون مبلغ طلا بخری و جاش بذاری.
من فک میکنم شایدم خیلیا اون بحث ارزش پول رو هم متوجهش نیستن، ینی مثلن 100 یورو رو در حد 100 هزار تومن در نظر میگیرن.فک میکنن اونقد زیاد نیست حالا و به خاطر همین دنبال مقایسه قیمت ها و ارزون تر خرید کردن نمیرن. دیدم مثلن نیگن تیشرت 30 یورویی خریدم و خب مگه چیه و اینا. درحالی که واقعن 30 یورو برای تیشرت پول کمی نیست.
مخصوصن کسایی که تجربه کار ندارن و سختی کار رو نمیدونن به نظرم بیشتر اینجوری خرج میکنن :))
آره و متاسفانه اونی که خرج میکنه اصلا متوجه نمیشه اون دیگه جایگزین نمیشه. براش مهم نیس. براش مهمه که پدر و مادرش براش یه جوری پول جور کنن.
.
من هنوزم سی یورو پول تیشرت نمیدم، باید حتما تخفیف بخوره، ۵ یورو، ۱۰ یورو بشه تا بخرم
آدمایی که کار نمیکنن بیشتر خرج میکنن، لباس شیک می پوشن، بعد به مایی که خودمون کار میکنیم، میگن چرا شما شیک نمی پوشین؟
در مورد دکتر رفتن اینجا هم فرق چندانی ندارد عزیزم، میریم دکتر با عفونت گلو و ریه، میگه پرتقال بخور، استراحت کن خوب میشی
فقط بخاطر این ۵۰-۶۰ یورو پول میدیم، بعد یه نسخه هم مینویسه میریم داروخانه دوباره ۵۰-۶۰ یورو هم اونجا میدیم، آخر میبینیم چندتا قرص استریپسیل و شربت عسل و آویشن و مولتی ویتامین اینا نوشته که کلا نیاز به نسخه نداشته، خودمون هم میتونستیم بریم بگیریم. من سال قبل چندین ماه دردگلو شدید و سرفه و مشکل ریه داشتم که باوجود هزینه اش اینقدر حالم بد بود چندین بار رفتم دکتر، ولی هربار گفتند نیاز به آنتی بیوتیک نیست و همین نسخه ها رو دادند. چندین ماه همین حالت رو داشتم که دیگه به تنگی نفس رسیده بود، تابستون که رفتم ایران، دکتر گفت تبدیل به آسم شده، درحالیکه هیچ وقت آسم قبلاً نداشتم والان مجبورم با اسپری کنترلش کنم. فکر نکنم در این زمینه فرقی باهم داشته باشند فقط ما پولش رو هم پرداخت میکنیم
هم پول بدی، هم نتونن تشخیص بدن، خیلی ظلمه دیگه.
دکترای آلمان که واقعا تو تشخیص خیلی بدن. ما هم چند بار تجربه داشتیم.
آدم باید همون ایران بره دکتر. حالا ما میریم ایران میریم دکتر، همه میگن چرا آلمان نمیرین؟ اونجا که بهتره!
درسته عزیزم، حق داری، وقتی داریم از جیب یک نفر دیگه خرج میکنیم باید محتاط تر باشیم ولی حقیقتش اینه که دقیقا این داستان برعکسه و وقتی پول رو خودمون در آوردیم و زحمت کشیدم بیشتر دلسوز هستیم، درست مثل اون داستان بچگیمون که پدره سکه های پسرش رو مینداخت توی آتش و اونباری که خودش زحمت کشیده بود دستش رو کرد توی آتش که سکه هارو در بیاره.
چقدر خوب که حداقل اونجا هزینه درمان زیاد نیست، چون یکی از مشکلات من اینجا همین موضوع هست و در بیشتر موارد مجبور میشم اونقدر صبر کنم که خود به خود مریضیم خوب بشه. چون هزینه دکتر و دارو زیاد هست.
در مورد کار، خب عزیزم یه مقدار رشته تحصیلی و زمینه کاری فکر کنم شرایط رو متفاوت کنه. مثلاً توی رشته من که حالت تجربی و مستلزم کار در آزمایشگاه هست، مثل رشته شما نیست که پوزیشن های زیادی برای دانشجو وجود داشته یا بشه دورکاری کرد. و وقتی دانشجوی دکترا هستی باید دایما توی آزمایشگاه حضور داشته باشی و تنها فرصتهای شغلی که باقی می مونه همون پرستار بچه و گارسنی و اینهاست که بتونی چند ساعت شب یا آخر هفته انجام بدی. ولی وقتی یه پایان نامه و مقالات خوبی داشته باشی، بعد تحصیلات میتونی مراکز تحقیقاتی یا آزمایشگاههای خوبی کار پیدا کنی. فکر کنم بسته به رشته تحصیلی و مقطع یه مقدار شرایط متفاوت هست و البته شرایط کشورهای مختلف احتمالا متفاوت هست.
من کاملا موافقم باهات. آدم وقتی خودش پول درمیاره، بیشتر دلش می سوزه. ولی خب، این رعایت کردن ها رو میشه -حداقل تا حدی- به بچه ها یاد داد. آدم به عنوان پدر و مادر باید حواسش باشه. اینو البته به خودم دارم میگما. من این بچه ها رو می بینم، خودم یاد می گیرم که حواسمو جمع کنم که بچه ی ما این طوری نشه، همون لقمان و اینا
.
. نمی دونم بهتر از مال شما حساب میشه یا نه!
اینجا واسه درمان میشه رایگان رفت دکتر، ولی دکترا فقط برات مرخصی می نویسن، میگن استراحت کن، آب جوش بخور، خوب بشی
در مورد رشته ی تحصیلی، کاملا موافقم. ولی خب خواهرزاده ی من رشته اش کامپیوتره.
و یه چیز دیگه هم که هست، به نظر من تلاش طرف برای کار پیدا کردنه. اینکه کار نباشه یه چیزه، اینکه آدم دنبال کار کردن نباشه یه چیز دیگه اس.
من از خدامه که خواهرزاده ام همون روزی که دفاع می کنه، کار پیدا کنه. ولی خب، واقعیتی که تو آلمان هست، این نیست. قبلاها که آمارا رو دیده بودم، به طور میانگین، شیش ماه تا یه سال طول می کشید تا آدم کار پیدا کنه بعد از تحصیلش. نمی دونم ایتالیا بهتره یا نه.
و خب، اگه بگیم شیش ماه باشه و شیش هزار یورو پول لازم داشته باشه، میشگه فکر کنم حدود نیم میلیارد. برا خواهر من این مبلغ زیاده. شاید برا بقیه عادیه.
سلام عزیزم. من که خیلی خوشحال شدم پست هات پشت سر هم بود و چندین پست جدید در فاصله کوتاه نوشتی.
در مورد نحوه خرج کردن دانشجوها، خب در مورد خواهرزاده ات میشه گفت زیاده روی بوده هزینه هایی که کرده، ولی در مورد همشهریتون اگه همونطور که گفتی ۱۰۰۰ یورو ماهی هم خرج کرده باشه، به نظرم زیاد نیست واقعا اگه اجاره خونه هم میده، چون حتی اینجا که هزینه ها مسلما کمتر از آلمان هست حداقل ماهی ۴۰۰-۵۰۰ یورو اجاره یک استودیو میشه و دیگه ۴۰۰-۵۰۰ یورو هم خرج خوراک و قبض و غیره میشه دیگه، حتی اگه هیچ تفریحی نکنه. حالا نمیدونم شاید مدنظر شما جور دیگه ای باید مدیریت میکرده که این مقدار زیاد هست؟ ولی به نظرم معقول بوده بخصوص اگه این وسط ۱-۲ بار مریض بشه یا مثلاً بخواد یه باشگاه هم بره در کنار درسش.
یه موضوع دیگه هم اون قسمتی که گفتی اگه کار در حین درس پیدا نکنه بعداً سخته پیدا کردنش رو متوجه نشدم عزیزم؟ چون اینجا دانشجو نمیتونه کار درست و حسابی پیدا کنه، بخاطر اینکه اجازه کار تمام وقت نداره، کمتر کارفرمایی دانشجو پاره وقت ممکنه قبول کنه، خب کار دانشجویی اونم برای خارجی بیشتر پرستاربچه و پیک و اینجور چیزاست، درسشون که تموم میشه میتونند کار بهتر و در زمینه رشته پیدا کنند. متوجه نشدم چرا به نظرت نمیتونن بعدها کار خوبی پیدا کنن؟
سلام،
لطف داری عزیزم :).
نمی دونم، شایدم الان این قدر هزینه اکیه. ولی من مدل خرج کردنشو که دیده ام، اصلا این جوری نیست که از هر چیزی مثلا ارزون ترینشو بخواد یا حتی از فروشگاه های ارزون خرید کنه.
نمی دونم، شایدم این طوری درسته. من که راستش نظرم اینه که آدم وقتی از جیب خودش خرج می کنه، هر جور دلش می خواد خرج کنه، ولی وقتی از جیب یه نفر دیگه داره خرج می کنه، تا جایی که می تونه صرفه جویی کنه.
در مورد هزینه ی درمان، اینجا درمان هزینه ای نداره اصلا.
ولی در کل، اون خیلی بهتر از خواهرزاده ی من خرج کرده، کاملا قبول دارم.
در مورد کار دانشجویی، تو آلمان که کار دانشجویی تا دلت بخواد هست. نمی دونم ایتالیا چطوره. اینجا خیلی از شرکت های آی تی همیشه پوزیشن دانشجویی باز دارن که دانشجو می تونه کار مرتبط یاد بگیره. چرا باید بره پرستاری بچه بکنه؟ مخصوصا تو رشته ی کامپیوتر که دورکاری و اینا هم میشه کرد و شرکت ها حتی اصرار ندارن حتما حضوری باشه.
کار کردن تو این شرکت ها بهش کمک می کنه کانکشن پیدا کنه. خیلی از بچه ها همون جایی که کار دانشجویی می کنن، تزشون رو برمیدارن، بعدم همون جا چند سال کار می کنن. بعد میرن جای دیگه.
بعضی ها، کار دانشجویی رو یه جا می کنن، برای تز میرن یه جای دیگه که کانکشنشون بیشتر بشه بازم.
البته؛ میگم، من ایتالیا رو نمی دونم. شایدم اونجا صرفا بر اساس معدل استخدام کنن، و کسی که معدل بالاتری داشته باشه، اولویت داشته باشه به کسی که چند سال کار دانشجویی کرده. تو آلمان که این طور نیست.