این متن مال سال ها پیشه،اون زمان که کتاب زوربای یونانی رو می خوندم . تو قسمت چرکنویس بود. گفتم منتشرش کنم بالاخره!
از کتاب زوربای یونانی:
این چه دیوانگی است که گاهی به سر انسان می زند تا به انسانی دیگر حمله برد، خود را روی او بیفکند و با وجود اینکه او کاری به ما نکرده، گوشش را قطع یا روده هایش را سفره کند و همه ی این کارها را به نام خداوند کرده از وی استعانت بطلبد؟
چه بد
تر و خشک با هم میسوزن دیگه
مثلاً من کتاب باد بادک باز خالد حسینى رو از تو شنیدم اولین بار و واقعاً دوستش داشتم
نه اینکه اینا بیرون نیست یا راجع بهش نمى شنویم
ولى وقتى از یه دوست که احساس مى کنى تا حدودى شبیهشى میشنوى
خب خیلى فرق مى کنه
حالا ان شاءالله اگه این دفعه رفتیم ایران و کتاب آوردیم، باز سعی می کنم بیام یه چیزاییشو بنویسم
.
.
سعی می کنم چیزای safe تری انتخاب کنم واسه نوشتن
اصلاً از فاز اون معمولى اومدى بیرون ها
خب یکم بر اطلاعات ما بیفزاى رفیق
قبلاً کتاب هاى خوب میزاشتى
الان فقط از اسکیت میگى
نمی دونم، شاید. یه دلیلش اینه که کتابامون تموم شده!! دفعه ی پیش از ایران کتاب نیاوردیم دیگه. یکی دو تا کتاب مونده که هرچی تلاش کردم بخونم نتونستم. خیلی چرت و پرت بودن! مثلا اجتماعی و اینا بودن. از اینا که راجع به دلایل عقب موندگی ایران صحبت می کنن و اینا ولی خییییلی چرت و پرت بودن. یعنی در حدی که مثلا ۵۰ صفحه شو نگاه کردم دیدم یه خط به اطلاعاتم اضافه نشد!! اینه که کلا گذاشتمشون کنار. هر از گاهی هم اگه وقت کنم کتاب شعر می خونم که دیگه نوشتن نداره. همه اش قشنگه
. هنوز تو خسرو و شیرینم ولی!
. من میومدم مثلا یه تیکه هایی از تاریخ طبری رو میذاشتم، هر جاش مخالف شیعه ها بود،یه عده می ریختن سرم که تو مسئول این دروغایی هستی که میگی به مردم و ال و بل! هر جاش علیه سنی ها بود، بازم یکی میومد می گفت شما شیعه ها ال و بل!! اینه که کلا ترجیح دادم بی خیال کتاب های تاریخی بشم. شما فکر نکن کامنتا واقعا همیناست که شما می بینی!! تا یه چیزی بذاری که به مذاق کسی خوش نیاد،خصوصی هاش هم کم نیست .
یه دلیل دیگه اش هم بازخوردای گذاشتن کتابام بود. راستش من دیگه حوصله ی دردسر ندارم. فکر کنم پیر شدم دیگه
کتاب های داستان هم که خب زیاد چیزی واسه ی نوشتن ندارن.
خدا بهت رحم کنه
چرا؟