تو بلژیک، وقتی مدرسه ها تعطیل میشه، هیچ جایی نیست که بچه ها رو نگه داره. تو آلمان، همون جایی که تو حالت عادی بچه ها از ساعت 12 تا 4 میرن، تو دوران تعطیلی مدرسه از 8 تا 4 میرن (البته؛ نصف تعطیلات رو).
از اون طرف، یه سری برنامه ها و اردوها هستن برای بچه ها. تو آلمانم هستن. مثلا میتونی بچه تو یه هفته هر روز صبح تا عصر ببری یه جایی، اونا برنامه دارن و بچه ها رو می برن باغ وحش، پارک، بازی دارن براشون و ... . ولی معمولا گرونن واقعا. مثلا هفته ای 100 یا 150 یورو. و خب اگه قرار باشه آدم کل شیش هفته ای که مدرسه تو تابستون تعطیله بچه رو ببره این جور جاها، خیلی گرون درمیاد.
حالا این بلژیکی های بیچاره واقعا مجبورن همچین کاری بکنن (البته؛ نمی دونم هزینه هاش تو بلژیک چطوره). الان که تعطیلاته، هر روز یکیشون دیر میاد. بعد میگه ببخشید، من بچه مو امروز برده بودم فلان اردو.
از اون طرف، این اردوها همیشه یک یا نهایتا دو هفته این. هیچ برگزارکننده ای نمیگه ما شیش هفته اردو داریم برای بچه تون. این بیچاره ها هر هفته بچه شونو باید ببرن یه جا، تازه اگه جا گیرشون بیاد و چیز مناسبی توی مسیرشون به محل کارشون یا نزدیک به خونه شون باشه.
حالا شما به این اضافه کنین که بلژیک سه تا بخش فلمیش (همون زبون محلی بلژیک)، فرانسوی و هلندی داره و اینا قوانینشون با هم فرق داره. تعطیلی هاشون لزوما با هم جور نیست. یعنی؛ اونایی که مثلا تو قسمت فرانسوی کار می کنن، تو قسمت هلندی بچه شون میره مدرسه، دیگه وضعیتشون نور علی نوره!!
اصلا وقتی میرو اون روز گفت وضعشون این جوریه، دلم براشون کباب شد خداییش. تو این جور مواقع، مامانم در توصیف ما (که البته؛ همیشه تو همین موقعیتیم ) میگه بچه شون عین گربه سر دندونشون می گیرن، از این ور به اون ور!
--
تو بلژیک اگه روز تعطیلیشون بخوره به شنبه یا یکشنبه، به جاش اولین روز کاری بعدشو تعطیل می کنن!
--
اون روز رفته ام بلژیک؛ می بینم خود بلژیکیا همه شون از خونه کار می کنن :/!
--
قبلاها فکر می کردم اینایی که زیاد میرن سفر تو شغلشون، خیلی باکلاسن؛ همین طور اونایی که بان کارت (Bahn Card) صد در صد دارن. برای قطارهای آلمان میشه بان کارت خرید که کارت تخفیفه در واقع. 25، 50 و 100 درصد داره. برای صد در صدش اون زمان (بیشتر از ده سال پیش) باید 4000 یورو میدادی. بعد باهاش می تونستی هر قطاری رو می خوای، تو کل سال سوار بشی.
اون موقع که درس می دادم تو دانشگاه، همیشه میگشتم دنبال ارزون ترین بلیت که برم. بعد می رفتم می دیدم یه عده - که اکثرا هم کت و شلواری بودن و بعضا کراوات هم داشتن- یه بان کارت صد در صد رو عین مدال المپیک انداخته ان گردنشون، خودشونم خوابن تو قطار.
مسئول چک کردن بلیتا که میومد، دیگه اینا رو بیدارم نمی کرد، فقط کارتشونو اسکن می کرد و رد میشد.
الان می فهمم که اونا خیلی آدمای بیچاره ای بوده ان اتفاقا. اینا کسایین که مدام در حال سفرن، اونم نه حتی با ماشین!
--
یه چیز دیگه هم که الان اصلا بهم مزه نمیده صبحانه های هتله. با اینکه اگه از خودم کسی بپرسه، میگم استرسی ندارم، ولی بازم صبحانه های هتل اصلا بهم نمی چسبه. به نظرم صبحانه ی هتل در صورتی می چسبه فقط که آدم سفرش تفریحی باشه . اینم از تجربه های من
.
--
زندگی خانوادگی این آلمانی ها خیلی عجیبه به نظر من.
اون دفعه که با اشتفی میرفتم هلند، تو ماشین صحبت کردیم. گفتم بچه هات چند سالشونه. گفت بیست و خورده ای. گفتم ئه، پس دوقلو داری؟ گفت نه. یکیش بچه ی منه. یکیش بچه ی خواهرمه. من و خواهرم تقریبا همزمان جدا شدیم و تصمیم گرفتیم بچه هامونو با هم بزرگ کنیم. اینه که من الان بچه ی اونم بچه ی خودم میدونم.
دفعه ی بعدی که با جهاد و رالی می رفتیم، جهاد از رالی پرسید که چند تا بچه ان. گفت دو تاییم ولی برادرم خودش نخواست دیگه با ما رابطه داشته باشه و در ارتباط نیستیم.
اون روز، سوفی که جدیدترین همکارمونه و زیادم حرف می زنه گفت شاید بخوام خونه مو عوض کنم و برم پیش خواهرم زندگی کنم. گفتم ئه، چه جالب. خواهرت کجاس؟ چیکار می کنه؟ گفت اون فلان شهره؛ کار نمی کنه. معلولیت داره. گفتم آها. از مامان و باباتون ولی دورین؟ گفت بابام که خیلی وقته مرده، نمی دونم، هفت ساله، ده ساله مرده؛ مامانمم فکر کنم فلان شهر زندگی می کنه!!
برام جالب بود که برای فوت باباش بین هفت سال و ده سال شک داشت؛ مامانشم حتی نمی دونست کجا زندگی می کنه. بعد من با خودم فکر کردم اگه نمی دونم مامانش کجا زندگی می کنه، حتما جدا شده بوده ان مامان و باباش؛ این پیش باباش بوده. گفتم آها، تو با بابات بزرگ شده بودی پس. گفت نه؛ با مامان و بابام هر دوشون بودم :/! دیگه فقط می تونستم بگم آها! اصلا نمی دونستم چه واکنشی باید داشته باشم.
--
خدا شاهده یکی از دلایل کم شدن اعتماد به نفس این بچه ی ما مامانشه که حساب و کتاب ذهنی مامانش خوب نیست!
اون روز ماکسی و پسرمونو برده ام سینما. میگم نوشته برای بچه ها 5 یورو، بزرگا 7 یورو. زود بگین ما چقدر باید پول بدیم. پسرمون سریع گفت 17 یورو. میگم 17 یورو؟ (یه جوری که یعنی غلطه) ماکسی دیرتر گفت 24 یورو. پسرمون گفت پس من دیگه بلد نیستم. بعد که خودم حساب کرده ام، به پسرمون میگم تو گفته بودی چند یورو مامان؟! میگه 17 یورو. میگه ئه، درسته که .
حالا این اتفاق فقط یه بارم نیفتاده ها. فکر کنم حداقل هفته ای یکی دو بار همین جوری میشه .
--
پسرمون یه مسواک برقی داره که دو دقیقه ای به صورت اتوماتیک قطع می کنه.
اون روز میگه مامان مسواکم خراب شده، زودتر از دو دقیقه قطع می کنه. میگم از کجا میدونی؟ میگه من فقط تونستم تا 117 بشمرم!
سلام
تو بریتانیا روز تعطیل معمولا دوشنبه س.
منم شنیدم که آلمان قیمت اجناس پایین تر از بریتانیا هست و بیشتر مغازه ها یکشنبه ها تعطیل هستن اگه کسی یکشنبه کار کنه مالیات اون روز رو نمیده نمیدونم درسته یا یا؟ در کل وقتی حقوق بیشتر بشه مالیات هم بیشتر میشه آخرش چیز زیادی نمیمونه. مالیات مالیات مالیات. جناب داروغه نمیذاره چیزی ته جیبمون بمونه
سلام، اینجا هم بعضی از تعطیلی ها ثابته تو دوشنبه ولی همه نه.
یکشنبه ها اینجا عملا شهر مرده هاس. فقط مشاغل ضروری مثل بیمارستانا و اینا یکشنبه ها بازن. حتی مثلا کار ساختمونی اجازه ندارین یکشنبه ها بکنین. یعنی؛ اینکه طرف فریلنسر باشه هم بهش اجازه نمیده یکشنبه کار کنه و مالیات نده. قانون بی مالیات بودن کار یکشنبه ها هست تو آلمان ولی مطمئنا اما و اگر داره و برای کارای ضروریه، من جزئیاتشو نمیدونم.
واقعا، امان از این داروغه ها. کل اروپا از این داروغه ها می نالن!
سلام مجدد (-؛
اره اره متوجه شدم هفته ای ١٠٠ یورو گفتی، کمپ پسر من به یورو، هفته ای ١٦٥ میشه
سلام عزیزم،
خب، شاید شما درآمداتون زیاد، نمیدونم. اینجا که این مبلغا زیاد حساب میشه :).
ایران هم قیمت مدارس تابستونی همینقدره که!تازه با این حقوقهای ناچیز.شما چرا میگی گرونه ما فکر کنم پس اشتباه داریم زندگی میکنیم
پس بی زحمت یه پست بذار از خرج و مخارج و پس انداز اونجا بگو ما هم ایده بگیریم
ایران متاسفانه الان همه چیش خیلی گرونه و اصلا تناسبی با درآمدای مردم نداره :(.
پس اندازشون کجا بود اینجا مردم که من بخوام بنویسمش، خواهر جان؟
چقدر تین پستت رو دوست داشتم
هم از حرف مامانت خندیدم هم از آعان گفتن خودت
جالب بود واسم پستت
میدونی چون این روزها درگیر فکری خانواده ی همسرم هستم وقتی میبینم اونجا اینقدر راحت با نبود و پدر مادر برادر کنار میان چرا من باید برای کمرنگ شد روابط خانواده همسر حرص بخورم !
خب، اینجا فرهنگشون کلا متفاوته و لزوما هم بهتر نیست. من، شخصا، نمی پسندم. خیلی از آدما واقعا اینجا تنهان و روابط ما براشون عجیبه.
سلام دختر مهربون، حتما من یادته مهسا از المان و بعد کانادا (-:
چقدر واسم جالب بود که هفته ای ١٠٠ تا ١٥٠ یورو برای کمپ تابستونه برای المان ٦ هفته گرون به حساب میاد!
رفتم به دلار کانادا حساب کردم دیدم میشه بین ١٥٠-٢٢٦ دلار کانادا و خیلییی خوبه! اینجا ارزونترین کمپ شهرداری ما(جایی که من زندگی میکنم شهرداری به شهرداری متفاوته) ١٧٠ دلاره و گرونترین هفته ای ٢٥٠ دلار. و من کلیییییییی خوشحالم که تونستم کمپ شهرداری که دولتی هست و قیمتش بهتره جا بگیرم! اونم نه یک بچه دو بچه اونم نه ٦ هفته ٧ هفته اونم پسرم کمپ ٢٥٠ دلاری البته کانو کایاک هست و نهایت هم مسابقات استانی رفت و دخترک کمپ اسپرت که شنا اموزشی هرروز داشتن سطح شناش خیلی خوب شد. منظورم کمپهایی خوبی بودن وااااقعا و خیلی راضیم ولی اینجا خیلی عادیع این قیمتها. حقیقت با توجه به اینکه از سالها قبل میخونمت میدونم کار خودت و همسرت باید خیلیییی حقوق بالاتری از من و همسرم در کانادا داشته باشین. (معادلسازی یورو و دلار کنیم)؛ ولی باتوجه به اینکه واسه ما این قیمت عادیع و شما نه یا کانادا اونقدر کشور گرونتریه که که با درامد کمتر این هزینه بنظرمون خیلی عادیع، یا شما بتغویونگ مجانی (یا شایدم خیلی ارزون دارین که این بنظرتون زیاده) یا ما کلا خیلی سطح پس اندازمون پایینه و بیشتر درامد رو داریم خرج میکنیم! یا مورد (ایی) که من به ذهنم نمیرسه. ولی مقایسه جالبی واسم بود. کلا من پارسال تابستون هم که بعد ٣ سال المان اومدم دوستام میگفتن میبینی چقدرررررر گرونی شده! المان دیگه المان نیست! بعد من با حیرت نگاهشون میکردم و خداشاهده فقط فکر میکردم چقدرررر همه چی مفته! ده تا کرم روز شب خریدم ! انگار ایرانه ارزون بود واسم خرید میکردم! یک ست کامل دیگ و قابلمه مارک دوقلو تو تخفیف کاراشتاد خریدم تو یک چمدون بزرگ اوردم کانادا! وا... صرف داشت! فکر کنم با یاداوری خاطرات به این نتیجه میرسم کانادا کشور خیلی گرونتریه، یا شایدم سطح توقع ادما از رفاه بالاتر میبره و انتظارن بیشتره و به همون مسبت هم واسش حاضری هزینه کنی و واست مهم نباشه! نمیدونم کاش کسانی دیگه تجربه مشابه داشتن و نظر میدادن.
سلام عزیزم،
.
.
بله، معلومه که یادمه شما رو :). چرا باید یادم بره؟
من نگفتم صد یورو برا ۶ هفته ها. اون برا یه هفته بود. یعنی شیش هفته - که قطعا کمپ های مختلفی میشه، چون هیچ کمپی اون قدر طولانی نیست- میشه بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ یورو.
من نمیدونم حقوقا تو کانادا چقدره ولی یادت نره که اینجا هر چی بیشتر دربیاری و حقوقت بره بالاتر، داروغه هم بیشتر ازت پول میگیره
از نظر هزینه ها هم، الان هزینه خونه ها و اجاره ها خیلی رفته بالا. وسایل ساخت خونه بین ده تا بیست درصد گرون شد که خب این روی هزینه ی خرید و اجاره ی خونه، هر دو تاثیر گذاشت. سود وام ها خیلی بیشتر شد. شاید کاسه بشقاب اون قدری گرون نشده باشه و واسه همین به چشم شما نیاد ولی چیزای دیگه ای گرون شدکه همه چیو تحت تاثیر قرار داد. کلا انرژی هزینه اش تو یه دوره ای خیلی گرون تر شد، بعد از شروع جنگ اوکراین. باز اومد پایین ولی نمیدونم در اون حدی که رفته بود بالا اومد پایین یا نه. و اینا در حالیه که کارفرماهای آلمانی همچنان خوش خوشان حقوقا رو مثل قبل همون دو سه درصد میبرن بالاتر!
ما واقعا با همین سبک خرج کردنی که داریم، چیز زیادی از حقوقمون نمیمونه. شایدم ما حقوقمون کمه، نمیدونم، ولی دور و بریهامونم همین قدر میگیرن تقریبا تا جایی که میدونیم. ولی شاید دور و بریهامونم دارن کم میگیرن
چقدر واقعا سخته مدیریت کردن یه بچه تا به سنی برسه که بشه تو خونه تنها بمونه!

مامان من الانم معتقده ما همه کارها رو اشتباه انجام میدم
مثل مامان من نباشید
مسواک بچه رو درست کنید خب! شمردنش کم میاد!
فکر کنم بعدشم آسون نشه
، هر دوره ای یه مدل سختی داره.

. من به اشتباه خودم پی میبرم همیشه. فقط نمیدونم چرا اول همیشه اشتباه حساب میکنم
.
.
خب شایدم اون داره یواش میشمره
الان دویچه بان یه خدمت جدید گذاشته به اسم آنلاین چک این:) اونو استفاده کنید نمیخواد دیگه کارت رو بذارین گردنتون؛ راحت بدون کارت می تونید بخوابید
آره، الان فرق کرده :). و من اون موقع برام جالب بود که اینا کارتشونو که عکس و اسم و اطلاعات کامل داره رو به گردنشون آویزون میکنن!
الهی گل پسر
بوس به گل پسر
من دیروز داشتم فکر میکردم تا یک ماه و نیم دیگه هیچ تعطیلی نداریم...کاش اینجا هم مثل بلژیک بود از بابت تعطیلات
کاش اینجا هم مثل بلژیک بود. ما هم تعطیلیامون می پره اگه بیفته تو آخر هفته!
پس درواقع بچه ها باید از خداشون باشه که تعطیلات زودتر تموم بشه تا کمتر برن مدرسه!
این چه تعطیلاتیه آخه؟!
آره، برای بچه ها حیلی خوبه. خوشحالن که با دوستای مدرسه شون روزی هشت ساعت بازی میکنن.
البته؛ اگر هم کسی بره مسافرت، میتونه بگه ما نمیایم. بعضی ها هم بچه هاشونو کلاس شنایی، چیزی می برن، میگن ما نمیایم. تعداد بچه ها تو تابستونا کمتره معمولا.
برای خانواده ها: دنیای این مدلی چه وحستناکه


برای گل پسر و مامانش
آره؛ منم نمی تونم مدل اینا رو درک کنم. ولی خب خودشون باهاش مشکلی ندارن. یعنی؛ اصلا این جوری نیستن که فکر کنی زانوی غم بغل گرفته ان که چرا خانواده ی من این جورین. دارن زندگیشونو می کنن.

.
سلام
ببخشید واقعا همون جایی که تو حالت عادی بچه ها از ساعت 12 تا 4 میرن، تو دوران تعطیلی مدرسه از 8 تا 4 میرن؟
سلام،
بله. وقتی مدرسه باز باشه، بچه ها 11.35 تعطیل میشن و صف می بندن و دو تا دو تا با هم میرن به اون یکی ساختمون.
وقتی مدرسه باز نباشه، نصف مدت تعطیلات رو اون ساختمون از ساعت 8 تا 4 بازه که پدر و مادری که کارمندن برای بچه شون یه جایی داشته باشن.
دقیق تر بخوام بهتون بگم، هر پدر و مادری می تونن 30 روز مرخصی بگیرن اینجا. دولت هم حساب می کنه که مدرسه ها چند روز کار تعطیلن. به اندازه ی 30 روزشو میندازه گردن پدر و مادرا و میگه خودتون مرخصی بگیرین؛ ما بقیشو بچه رو نگه میداره.
مدرسه ها 3 تا دو هفته تعطیلن: تعطیلات بهاری، پاییزی و زمستونی و 6 هفته هم تو تابستون. یعنی در کل، حدود 60 روز کاری. اون ساختمون OGS یا هورت هم تو هر کدوم از اون دو هفته ها یه هفته و توی اون تعطیلات شیش هفته ای، سه هفته اش رو بازه.